shrewd  زیرک، زرنگ، حیله گر، با هوش، ناقلا، موذی   a shrewd east wind باد شرقی موذی It is just a shrewd understanding of what matters in their lives این فقط یک درک زیرکانه از آنچه در زندگی آنها اهمیت دارد است   He was a shrewd judge او یک قاضی زیرک بود He had […]

shrewd

 زیرک، زرنگ، حیله گر، با هوش، ناقلا، موذی

 

a shrewd east wind

باد شرقی موذی

It is just a shrewd understanding of what matters in their lives

این فقط یک درک زیرکانه از آنچه در زندگی آنها اهمیت دارد است

 

He was a shrewd judge

او یک قاضی زیرک بود

He had a shrewd understanding of investment projects and business

او درک زیرکانه ای از پروژه های سرمایه گذاری و تجارت داشت

But he has a shrewd understanding of the political game

اما او درک موذیانه ای از بازی سیاسی دارد