*Go around یعنی حول چیزی گشتن، دور یه چیزی گشتن.   Planets go around the sun سیاره ها دور خورشید می چرخند. ?I asked him to go around the house to see,where is she من ازش خواستم بره دور خونه رو بچرخه که ببینه او کجاست. Enough to *go around,enough for each person یعنی کافی […]

*Go around

یعنی حول چیزی گشتن، دور یه چیزی گشتن.

 

Planets go around the sun

سیاره ها دور خورشید می چرخند.

?I asked him to go around the house to see,where is she

من ازش خواستم بره دور خونه رو بچرخه که ببینه او کجاست.


Enough to *go around,enough for each person

یعنی کافی بودن،به همه رسیدن.

?Is there enough ice cream to go around

آیا بستنی کافی هست به همه برسه؟؟

There aren’t enough books to go around

کتاب هایی کافی وجود نداره که به همه برسه.


?What *goes around,comes around

از هر دستی بدی از همون دست پس می گیری.