چندتا افعال عبارتی پر کاربرد که بعید میدونم بلد باشی To size up ارزیابی کردن the interviewer sized me up اینترویور (شخصی که از شما مصاحبه میگیرد) من رو ارزیابی کرد before buying the business I had sized up the company قبل از خرید بیزنس من شرکت رو ارزیابی کرده بودم. Rat out چوغولی کردن، […]

 چندتا افعال عبارتی پر کاربرد که بعید میدونم بلد باشی

To size up
ارزیابی کردن

the interviewer sized me up
اینترویور (شخصی که از شما مصاحبه میگیرد) من رو ارزیابی کرد

before buying the business I had sized up the company
قبل از خرید بیزنس من شرکت رو ارزیابی کرده بودم.


Rat out
چوغولی کردن، لو دادن، آدم فروشی کردن…

She ratted out her Colleague who was involved in the scandal

I can’t believe you ratted me out like that to Mom and Dad!
باورم نمیشه اینطوری منو به مامان و بابا فروختی!


suck up to someone
پاچه خواری کردن

He’s sucked up to his boss otherwise he’d get fired
پاچه خواری رئیسشو کرده (که اخراج نشده) وگرنه که اخراج میشد!