Look for=Try to find فعل عبارتی (phrasal verb) Look for به معنای دنبال (چیزی یا کسی) گشتن/پیش بینی کردن، نگران بودن    I’ve been LOOKING FOR all their hidden files, but I can’t find them anywhere من در جستجوی همه پرونده های مخفی آنها هستم، اما آنها را در هیچ جایی پیدا نمی کنم. Pass […]

Look for=Try to find

فعل عبارتی (phrasal verb) Look for به معنای دنبال (چیزی یا کسی) گشتن/پیش بینی کردن، نگران بودن

 

 I’ve been LOOKING FOR all their hidden files, but I can’t find them anywhere

من در جستجوی همه پرونده های مخفی آنها هستم، اما آنها را در هیچ جایی پیدا نمی کنم.


Pass out=Faint=lose consciousness

 فعل عبارتی (phrasal verb) Pass out به معنای “از حال رفتن، بیهوش شدن” است.

 

 He got so drunk that he PASSED OUT

او آنقدر مست شده بود که بیهوش شد.

I was hit on the head and passed out

ضربه ای به سرم خورد و از حال رفتم