capsize=overturn accidentally این واژه به معنی واژگون/سرنگون/غرق شدن وسایل موتوری مثل ماشین و کشتی و غیره است. to capsize (verb) واژگون/ سرنگون/غرق کردن / زیرو رو کردن/نابود شدن نکته: to capsize به عنوان فعل هم می تواند با حرف اضافه و هم بدون حرف اضافه در جمله استفاده شود. مثالها:   ?do you know what […]

capsize=overturn accidentally

این واژه به معنی واژگون/سرنگون/غرق شدن وسایل موتوری مثل ماشین و کشتی و غیره است.

to capsize (verb)

واژگون/ سرنگون/غرق کردن / زیرو رو کردن/نابود شدن

نکته: to capsize به عنوان فعل هم می تواند با حرف اضافه و هم بدون حرف اضافه در جمله استفاده شود.


مثالها:

 

?do you know what to do in the event of a capsize

آیا می دانید در صورت واژگونی چه باید کرد؟

Another ferry capsize occurred in the Philippines, killing 38

واژگونی یک کشتی دیگر در فیلیپین رخ داد و ۳۸ کشته بر جای گذاشت

 

The ferry capsized and sank in minutes

کشتی در عرض چند دقیقه واژگون شد و غرق شد

He has a secret that could capsize his career

او رازی دارد که می تواند حرفه اش را زیر و رو کند

Their marriage almost capsized when they lost their only child

ازدواج آنها با از دست دادن تنها فرزندشان تقریباً سرنگون/نابود شد