settled جمعیت دار، آباد، مقیم، مستقر، جای گیر، ثابت، آرام، صاف، معین، مقرر silent خموش، خاموش، ساکت، بیصدا، آرام، صامت، بیحرف sleepy خواب آلود slinky دزدکی، مخفی، خوش ژست slow آهسته، کند، تدریجی، کودن، تنبل، یواش، آهسته کردن یاشدن slow smooth سطح صاف، قسمت صاف هر چیز، هموار، نرم، روان، سلیس، بی تکان، بی مو، […]

settled
جمعیت دار، آباد، مقیم، مستقر، جای گیر، ثابت، آرام، صاف، معین، مقرر

silent
خموش، خاموش، ساکت، بیصدا، آرام، صامت، بیحرف

sleepy
خواب آلود

slinky
دزدکی، مخفی، خوش ژست

slow
آهسته، کند، تدریجی، کودن، تنبل، یواش، آهسته کردن یاشدن slow

smooth
سطح صاف، قسمت صاف هر چیز، هموار، نرم، روان، سلیس، بی تکان، بی مو، صیقلی، ملایم، دلنواز، روان کردن، آرام کردن، تسکین دادن، صاف شدن، ملایم شدن، صاف کردن، بدون اشکال بودن، صافکاری کردن، صاف، هموار کردن smooth

soft
نرم، لطیف، ملایم، مهربان، نازک، عسلی، نیم بند، سبک، شیرین، گوارا، (در مورد هوا) لطیف soft

sound
صوت، صدا، صدا کردن، به نظر رسیدن، آوا، سالم، درست، بی عیب، استوار، بی خطر، دقیق، مفهوم، صدا دادن، به گوش خوردن، به صدا درآوردن، نواختن، زدن، به طور ژرف، کاملا، ژرفاسنجی کردن، گمانه زدن sound

still
آرام، خاموش، ساکت، بی حرکت، راکد، همیشه، هنوز، باز هم، هنوزهم معذلک آرام کردن، ساکت کردن، خاموش شدن، دستگاه تقطیر، عرق گرفتن از، سکوت، خاموشی still

tranquil
آرام، آسوده، بی جنبش، درحال سکون

unhurried
بی شتاب، بی عجله

unobtrusive
محجوب، فاقد جسارت

unruffled
آرام شده، آرام کرده، صاف، آرام، چین نخورده، بدون موج