Fish out of water موذب بودن، راحت نبودن She was the only girl at the party not in a formal dress and she felt like a fish out of water او تنها دختری بود که در مهمانی لباس رسمی نداشت و احساس می کرد که موذب است 

Fish out of water

موذب بودن، راحت نبودن

She was the only girl at the party not in a formal dress and she felt like a fish out of water

او تنها دختری بود که در مهمانی لباس رسمی نداشت و احساس می کرد که موذب است