تهیه و تنظیم: ساراکوشا/ برای اینکه بفهمید چه زمانی از that یا which استفاده کنید، بسیار مهم است که کلازها را بفهمید. کلاز تعریفی ( که به آن کلاز ضروری یا کلاز محدود کننده هم می گویند ) اطلاعات ضروری در مورد معنای جمله به شما می دهد. Thatبرای تعریف کلازها استفاده می شود که […]

تهیه و تنظیم: ساراکوشا/

برای اینکه بفهمید چه زمانی از that یا which استفاده کنید، بسیار مهم است که کلازها را بفهمید. کلاز تعریفی ( که به آن کلاز ضروری یا کلاز محدود کننده هم می گویند ) اطلاعات ضروری در مورد معنای جمله به شما می دهد. Thatبرای تعریف کلازها استفاده می شود که در اینجا مثال هایی می بینید.

My bike that has a broken seat is in the garage.  دوچرخه ام که صندلی اش شکسته، داخل گاراژ است

در این جمله متوجه شدید که شخص موردنظر حداقل یک دوچرخه دیگر هم دارد. مشخصات دوچرخه ای که در موردش صحبت می کند، دوچرخه ای است که صندلی اش شکسته است. اگر عبارت “that has a broken seat,” را حذف کنید ، قطعاً متوجه نمی شوید که از کدام دوچرخه صحبت می کند.

اما which برای عبارت ها یا کلاز های غیر تعریفی بوده و آن ها را معرفی می‌‌ کند. برعکس کلاز های تعریفی.

این عبارت ها که به آنها کلاز های نامحدود یا غیرضروری هم گفته می‌ شود، معنای جمله را محدود نمی کند اما اگر آنها را حذف کنید، ممکن است جزئیات مهیج را از دست بدهید اما معنی جمله تغییری نخواهد کرد.‌ گاهی اوقات این عبارت ها با ویرگول از هم جدا می شوند.

My bike, which has a broken seat, is in the garage.  دوچرخه ام، همانی که صندلی اش شکسته، در گاراژ است

در این قسمت صندلی شکسته به سادگی توضیح دوچرخه ی در گاراژ را می دهد اما هیچ توضیح بیشتری ندارد که این فرد بیش از یک دوچرخه دارد یا خیر. آیا تفاوت را می بینید؟

چگونه تفاوت بین which و that را به خاطر بسپاریم؟

به دلیل اینکه عبارت های غیر تعریفی اطلاعات قابل حذف را در دسترس قرار می دهند، در نتیجه یادمان می آید که اگر شبیه به کاغذ ساندویچ بودند، می‌ توانیم آن‌ها را حذف کنیم. در نتیجه می توان از which استفاده کرد. خب بیایید به نمونه‌ ای از آن ها در دنیای واقعی نگاهی بیاندازیم.


مثال هایی از that و which

Example: By three methods we may learn wisdom: First, by reflection, which is noblest; Second, by imitation, which is easiest; and third by experience, which is the bitterest.

مثال: با سه روش می توانیم درایت را یاد بگیریم: اول با تامل و اندیشه که خاص ترین است. دوم با تقلید که آسان ‌ترین است. سوم با تجربه که تلخ ترین است.

Example: To be yourself in a world that is constantly trying to make you something else is the greatest accomplishment.

مثال: در دنیایی که مدام سعی دارد شما را به چیز دیگری تبدیل کند ، خودتان باشید که بزرگ ترین موفقیت است.

Example: Twenty years from now you will be more disappointed by the things that you didn’t do than by the ones you did do. . . . Sail away from the safe harbor. Catch the trade winds in your sails. Explore. Dream. Discover.

مثال: بیست سال دیگر بابت چیز هایی که انجام ندادید، بیشتر از چیز هایی که انجام دادید حسرت می خورید. پس از نقطه امن خود خارج شوید، وارد سختی ها شده، جستجو کنید، رویا سازی کرده و کشف کنید.

کلمات which و that کلمات رایجی هستند اما اهمیت زیادی دارند. با تشخیص نوع عبارت تعریفی و غیر تعریفی، می توانید به راحتی به خاطر بسپارید که چه زمانی از which و چه زمانی از that استفاده کنید.