contest: رقابت، مشاجره، مسابقه revenge: انتقام، کینه جویی کردن mourning: سوگواری، عزاداری، ماتم malinger: تمارض کردن، خود را به ناخوشی زدن incidentally: اتفاقا، ضمنا intentionally: دانسته، عمدا interchangeably: بطور قابل معاوضه، بطور تبادل پذیر accidentally: اتفاقا، ناگهان accustomed: انس گرفتن، خو گرفتن ، عادت attached: پیوسته، ضمیمه، دلبسته ascribed: نسبت دادن، رونویس بردار، اسناد admitted: […]

contest: رقابت، مشاجره، مسابقه
revenge: انتقام، کینه جویی کردن
mourning: سوگواری، عزاداری، ماتم
malinger: تمارض کردن، خود را به ناخوشی زدن
incidentally: اتفاقا، ضمنا
intentionally: دانسته، عمدا
interchangeably: بطور قابل معاوضه، بطور تبادل پذیر
accidentally: اتفاقا، ناگهان
accustomed: انس گرفتن، خو گرفتن ، عادت
attached: پیوسته، ضمیمه، دلبسته
ascribed: نسبت دادن، رونویس بردار، اسناد
admitted: پذیرفته شده
fostered: پرورش دادن
hindered: به تاخیر انداختن، مانع شدن
constricted: تنگ کردن، جمع کردن، ، منقبض کردن
refrained: برگردان، منع کردن، خودداری کردن
eagerly: مشتاقانه، آرزومندانه
critically: از روی انتقاد، بطور بحرانی یا وخیم
intimately: صمیمانه
instantly: فورا ، بی درنگ
immersed: غوطه ور کردن ، شناور
restored: پس دادن، باز دادن
replenished: دوباره پر کردن، تدارک مجدد
implied: مفهوم، مقتدر، رضایت ضمنی