۳ اصطلاح کاربردی/ keep it dark به چه معناست؟
Keep it dark مخفی نگه داشتن، صدایش را درنیاوردن I’m on leave در مرخصی هستم My lips are sealed دهنم قرصه
چند عبارت کاربردی مربوط به وقت و زمان
At your earliest convenience در اولین فرصت Time and again چندین بار…بارها Every other day یک روز در میان Time presses وقت تنگ است Spare time وقت آزاد…اوقات فراغت Time is up وقت تمام است In the nick of time سر بزنگاه
فعل عبارتی Bear out به چه معناست؟
فعل عبارتی (phrasal verb) Bear out به معنای “تایید کردن” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Confirm that something is correct مثال: Statistics bear out the government’s claims on the issue آمار، ادعاهای دولت درمورد این موضوع را تایید میکند.
عبارت Egg on به چه معناست؟
فعل عبارتی (phrasal verb) Egg on به معنای “تشویق کردن، تهییج کردن” هستش. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Encourage مثال: The other students egged him on when he started arguing with the teacher وقتی او با معلم بحث میکرد بقیه دانشآموزان او را تشویق میکردند.
” let me down” به چه معناست؟
You let me down این عبارت دو معنا دارد معنای تحت الفظی آن “منو بزار زمین”ترجمه می شود ترجمه اصطلاحی آن به معنای “نا امیدم کردی” است You never let me down تو هیچ وقت منو ناامید نمی کنی
۲ جمله کاربردی/درباره wonderدر جمله انگليسي
Bury the hatchets but let the handle sticking out بیا صلح کنیم اما آماده جنگ باشیم !I wonder what her name is نمی دونم اسمش چیه! نکته، زمانی که بعد از wonder یکی از wh ها بیاید wonder به معنای تعجب کردن نیست، بلکه به معنای نمی دان است.
Let alone به چه معناست؟
Let aloneبه معنای چه برسه به اینکه… معنا می شود You cannot buy a boat let alone a car تو یک قایقم نمی تونی بخری چه برسه به ماشین You’re not a kid let alone a man تو یک بچه ام نیستی چه برسه به مرد
عبارات پرکاربرد با فعل Go
Collocations with “Go” Go abroad خارج رفتن Go astray راه اشتباه رفتن Go bad فاسد شدن Go bald کچل شدن Go bankrupt ورشکست شدن Go blind نابینا شدن Go crazy دیوانه شدن Go dark تاریک شدن Go deaf کر شدن Go fishing. ماهیگیری کردن Go mad هیجان زده شدن Go missing ناپدید شدن Go […]
چند را برای گفتن ” همین الان باید بروم…”
چند راه برای گفتن همین الان باید برم… I have to leave now I must go now I should head out now I’m off now I need to head out I’ve got to run now It’s time for me to head out I have to get going I’m leaving now I have to make a […]
چند عبارت با Fit
Fit for مناسب برای چیزی یا کسی Fit with هماهنگ یا سازگار با چیزی Fit in جا شدن، هماهنگ شدن با محیط یا گروه Fit into جا شدن، هماهنگ شدن در چیزی یا تطبیق یافتن با چیزی Fit to نصب یا قرار دادن چیزی در جایی
Tuesday, 22 October , 2024