چند اصطلاح روزمره (۱۰۱)
They cannot handle it ازعهده اش برنمیان، Dream on مگه خوابشو ببینی Pick on someone your own size با يکی شوخی کن که هم قد خودت باشه Help yourself بفرمایید میل کنید Be tough as nails سرسخت باش مثل میخ (به فارسی:مثل کوه استوار)
اصطلاح Basket case به چه معناست؟
Basket case خسته و درمانده، کوفته، عاجز و وامانده After working a 12-hour day and then coming home and cooking dinner for her family, Tanya felt like a basket case تانیا وقتی پس از ۱۲ ساعت کار روزانه به خونه برگشت و برای خانواده شام پخت، احساس درماندگی نمود. I was so worried about […]
عبارات مورد استفاده در موقعیت آدم فراموش کار
It slipped my mind یادم رفت. I lost my train of thought رشته افکارم پاره شد. I have memory like a sieve حافظهم داغونه. I don’ t remember you شما رو بخاطر نمیارم. I can’ t place you شما رو بجا نمیارم.
عبارات کاربردی (۱۰۰)
Be creative خلاق باش Be relaxed آرام باش Be motivated باانگیزه باش Be educated تحصیل کرده باش Be thoughtful با ملاحظه باش Be kind مهربان باش Be determined مصمم باش Be good خوب باش
اصطلاح That’s the way the cookie crumbles
That’s the way the cookie crumbles کاری است که شده/ چاره ای نیست That’s the way things go sometimes and there’s nothing you can do about it زندگی همین است، جز این نمیشود، چارهای نیست، وضعیتی که پیش آمده و کاری در مورد آن نمیتوان انجام داد You lost your job? That’s the […]
!Thanks for having me
Thanks for having me=thank you for inviting me ممنون که دعوتم کردی! Thank you for having me over to your house از اینکه من را به خانه خود دعوت کردید متشکرم Thank you so much for having me to your birthday celebration خیلی ممنون که منو به جشن تولدت دعوت کردی
خیلی پرتی از موضوع +دو اصطلاح دیگر
You’re way off base خیلی از موضوع پرتی ?Who asked you کی از تو نظر خواست؟ Joke’s on you ضایع شدی/ خیت شدی
«ابراز دلخوری» به صورت جدی از شخصی
You cut me to the quick=to hurt someone’s feelings a lot بدجوری نارحتم کردی! Her thoughtless remark cut him to the quick اظهارات بی فکرانه او مرا به شدت ناراحت کرد
اصطلاح I was skeptical + دو اصطلاح دیگر
I was skeptical شک داشتم Against my will بر خلاف میل باطنی من… If I do say so myself تعریف از خود نباشه
اصطلاح Call it a day
Call it a day=To stop working or to end an activity برای امروز بسه/ دست کشیدن از کار I’m getting a bit tired now let’s call it a day من الان دارم کمی خسته می شوم برای امروز کافی است.
Saturday, 23 November , 2024