adept استاد، ماهر، کاردان، چیره دست، ماهرانه adhere چسبیدن، پیوستن، وفادار ماندن، طرفدار بودن، توافق داشتن foster پرورش دادن، غذا دادن، شیر دادن، غذا، نسل، پرستار halt ایست، درنگ، توقف، ایستادگی کردن handle بکار بردن، استعمال کردن، مدیریت کردن، وسیله، دستکاری کردن، اداره کردن harbor پناه گاه، بندرگاه، پناه بردن، پناه دادن، لنگر انداختن harmful […]

adept
استاد، ماهر، کاردان، چیره دست، ماهرانه

adhere
چسبیدن، پیوستن، وفادار ماندن، طرفدار بودن، توافق داشتن

foster
پرورش دادن، غذا دادن، شیر دادن، غذا، نسل، پرستار

halt
ایست، درنگ، توقف، ایستادگی کردن

handle
بکار بردن، استعمال کردن، مدیریت کردن، وسیله، دستکاری کردن، اداره کردن

harbor
پناه گاه، بندرگاه، پناه بردن، پناه دادن، لنگر انداختن

harmful
مضر، آسیب آور، زیان بخش

insignificant
بی معنی، ناچیز، قلیل، کم اهمیت

mysterious
اسرار آمیز،مبهم، سری، مرموز

perilous
خطر ناک، مخاطره آمیز

promote
ترقی دادن، ترویج کردن، ترفیع دادن، تشویق کردن

redundant
زیادی، حشوآمیز، زاید، بیش از حد لزوم

reject
امتناع کردن، قبول نکردن، رد کردن، طرد کردن، نپذیرفتن

substantial
مهم، ذاتی، اساسی، سخت، استوار، عظیم

trait
ویژگی، خاصیت، خصیصه، جنبه

underscore
تاکید، خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن