تهیه و تنظیم: صغری توحیدلو/ تعدادی نسبتا زیادی فعل در زبان انگلیسی وجود دارد که از قواعد معمول این زبان پیروی نمی کنند که افعال نامنظم یا بی قاعده نامیده می شوند. این افعال در زبان انگلیسی کمی مشکل هستند. مثلا ما دیگر نمی توانیم برای تبدیل افعال بی قاعده به گذشته ساده (past tense) […]

تهیه و تنظیم: صغری توحیدلو/

تعدادی نسبتا زیادی فعل در زبان انگلیسی وجود دارد که از قواعد معمول این زبان پیروی نمی کنند که افعال نامنظم یا بی قاعده نامیده می شوند. این افعال در زبان انگلیسی کمی مشکل هستند. مثلا ما دیگر نمی توانیم برای تبدیل افعال بی قاعده به گذشته ساده (past tense) ed یا d را به انتهای آنها اضافه کنیم، ولی این کار را می توانیم در خصوص افعال با قاعده انجام دهیم. به جزء مصدر (infinitive)، افعال بی قاعده (irregular verbs) دو شکل دیگر هم دارند؛ گذشته ساده و اسم مفعول. لیستی کامل از افعال نامنظم رایج انگلیسی به همراه معنی فارسی آنها در این پست قرار داده شده است:

معنیPast Participle اسم مفعولSimple Past گذشته سادهInfinitive مصدر
A
بیدار شدن، بیدار کردنawakenawokeawake 
B
بودنbeenwas    werebe 
شکست دادنbeatenbeatbeat 
شدنbecomebecamebecome 
شروع کردنbegunbeganbegin 
خم شدن، خم کردنbentbentbend 
شرط بستنbetbetbet 
پیشنهاد دادنbidbidbid 
وزیدنblownblewblow 
شکستن، خرد کردنbrokenbrokebreak 
آوردنbroughtbroughtbring 
پخش کردنbroadcastbroadcastbroadcast 
ساختن، بنا نهادنbuiltbuiltbuild 
سوختن، سوزاندن، آتش زدنburntburntburn
خریدنboughtboughtbuy
C
گرفتن، دستگیر کردنcaughtcaughtcatch
انتخاب کردنchosenchosechoose
آمدن، رسیدنcomecamecome
قیمت داشتنcostcostcost
بریدن، قطع کردنcutcutcut
D
رفتار کردن، معامله کردنdealtdealtdeal
کندن، کاوش کردنdugdugdig
انجام دادنdonediddo
کشیدن، رسم کردن، ترسیم کردنdrawndrewdraw
خواب دیدنdreamtdreamtdream
آشامیدنdrunkdrankdrink
راندن، رانندگی کردنdrivendrovedrive
E
خوردنeatenateeat
F
افتادن،زمین خوردن، سقوط کردنfallenfellfall
احساس کردن، لمس کردنfeltfeltfeel
جنگیدن، جنگ کردنfoughtfoughtfight
پیدا کردنfoundfoundfind
پرواز کردنflownflewfly
فراموش کردنforgottenforgotforget
بخشیدنforgivenforgaveforgive
منجمد شدن، منجمد کردنfrozenfrozefreeze
G
به دست آوردن، فهمیدنgottengotget
دادن (به)، بخشیدنgivengavegive
رفتنgonewentgo
رشد کردن، بزرگ شدنgrowngrewgrow
H
(چیزی را) آویزان کردنhunghunghang
داشتنhadhadhave
شنیدنheardheardhear
پنهان کردن، پنهان شدنhiddenhidhide
زدن، ضربه زدنhithithit
نگه داشتنheldheldhold
آسیب زدن (به)، جریحه دار کردنhurthurthurt
K
نگه داشتن، حفظ کردنkeptkeptkeep
دانستن، شناختنknownknewknow
L
گذاشتن، قرار دادنlaidlaidlay
رهبری کردن، هدایت کردنledledlead
یاد گرفتنlearntlearntlearn
ترک کردن، محول کردنleftleftleave
 قرض دادن lent lent lend
 اجازه دادن let let let
 استراحت کردن، دراز کشیدن lain lay lie
 گم کردن، از دست دادن، باختن lostlost lose
M
 ساختن، درست کردن made made make
 معنی دادن، منظور داشتن meant meant mean
 ملاقات کردن met met meet
P
 پرداخت کردن paid paid pay
 گذاشتن put put put
R
 خواندن read read read
 سوار شدن، راندن ridden rode ride
 زنگ زدن rung rang ring
 طلوع کردن، برخاستن، بلند شدن risen rose rise
 دویدن run ran run
S
 دیدن seen saw see
 فروختن sold sold sell
 فرستادن sent sent send
 تیراندازی کردن، کشتن، زخمی کرن shot shot shoot
 نشان دادن shown showedshow
 بستن، بسته شدن shut shut shut
 (آواز) خواندن sung sang sing
 غرق شدن sunk sank sink
 نشستن sat sat sit
 گذراندن، خرج کردن spent spent spend
 ایستادن stood stood stand
 شنا کردن swum swam swim
T
 گرفتن، بردن taken took take
 یاد دادن، تدریس کردن taught taught teach
 پاره کردن torn tore tear
 گفتن told told tell
 فکر کردن thought thought think
 پرت کردن، انداختن thrown threw throw
U
 فهمیدن understood understood understand
W
 بیدار کردن، بیدار شدن woken woke wake
 به تن داشتن worn wore wear
 بردن، پیروز شدن won won win
 نوشتن written wrote write