۲۱ صفت برای تعریف از یک چیز
۲۱ صفت برای زمانی که یه چیزی به نظرتان خیلی خوب است یا میخواهید ازآن تعریف کنید. Great عالی/ خیلی خوب Fantastic خارق العاده Wonderful شگفت اور، شگفت انگيز Splendid باشکوه ،باجلال ،عالى Excellent عالی Amazing متحير کننده ،شگفت انگيز Incredible باور نکردنى Awesome خیلی پر ابهت The best بهترین Impressive برانگيزنده احساسات ،گيرا Breathtaking […]
کلمات مشابه (۱۵)
Beard = ریش Bread = نان Bored = خسته Board = تخته_صعود کردن Broad = وسیع Abroad = خارج Breed = پرورش دادن
کلمات مشابه (۴)
Refer = اشاره کردن Differ = تفاوت داشتن Infer = نتیجه گیری کردن Offer = پیشنهاد کردن Confer = تجمع کردن Transfer = انتقال دادن Prefer = ترجیح دادن Suffer = آزار رساندن
close-knit & Sedentary به چه معناست؟
close-knit=a close-knit community متحد و صمیمی/همبسته close-knit relationship Sedentary نشسته، تمایل به گذراندن زمان زیادی در حالت نشسته تا حدودی غیرفعال است، غیر متحرک، My doctor says I should start playing sports because my lifestyle is too sedentary دکترم می گوید باید ورزش را شروع کنم زیرا سبک زندگی من خیلی کم تحرک است
واژگان کاربردی(۹۳)
Evolving (در حال تکامل) Fearless (بی باک) Zzzzz( فقط خواب، خوابالو) Charming(جذاب ) Jolly (شنگول ،شاد) Eccentric ( عجیب ، غیر عادی) Majestic (با شکوه، با عظمت)
واحد های شمارش (۲)
a pair of shoes یک جفت کفش a drop of water یک قطره آب a bunch of grapes یک خوشه انگور a bunch of flowers یک دسته گل a lump of coal یک تکه زغال a stack of plates یک دسته بشقاب a row of seats یک ردیف صندلی ▫a string of beads یک رشته […]
واژگان ضروری (۹۳)
a single room اتاق یه نفره a double room اتاق دو نفره twin beds اتاق دو تخته a single bed تخت یه نفره a double bed تخت دو نفره airport فرودگاه bus station / stop ایستگاه اتوبوس the town center مرکز شهر the port بندر hospital بیمارستان hotel هتل motel مسافرخونه travel agency آژانس مسافرتی […]
واژگان ضروری (۹۲)
to shoot شلیک کردن shot شلیک / صدای گلوله / تیر gun تفنگ bullets گلوله
Vacuuming
Vacuuming جارو برقی کشیدن I am vacuuming دارم جارو برقی میکشم Almost done vacuuming the rug جارو کردن قالیچه تقریبا تموم شد Vacuuming; clean with a vacuum cleaner تمیز کردن با جارو برقی the room needs to be vacuumed خونه نیاز داره که جارو برقی بشه
واژگان مرتبط با بیماری
Recover بهبود یافتن To have tendency to a diseases زمینه یک بیماری را داشتن Acute حاد Heart condition عارضه قلبی
Friday, 1 November , 2024