He kicked the bucket=have died مردن / به درک واصل شدن/ غزل خدا حافظي را خواند Be green in job تازه کار بودن/کم تجربه Add insult to the injury نمک به زخم پاشيدن Hit below the belt ضربه ناجوانمردانه/ناعادلانه این اصطلاح منظورش ضربه زدن به زیر کمربند است که از ورزش بوکس می آید که […]

He kicked the bucket=have died

مردن / به درک واصل شدن/ غزل خدا حافظي را خواند

He kicked the bucket

Be green in job

تازه کار بودن/کم تجربه

Add insult to the injury

نمک به زخم پاشيدن

Hit below the belt

ضربه ناجوانمردانه/ناعادلانه

این اصطلاح منظورش ضربه زدن به زیر کمربند است که از ورزش بوکس می آید که در آن ضربه زدن به حریف زیر کمربند غیرقانونی است

It is a breeze= easy as pie

مثل آب خوردنه

Copycat

آدم مقلد/ کسی که زود هر چیز را تقلید میکند

Like a cucumber

خونسرد

Like a cucumber

He hit the books

خر خوني کردن

He has two left feet=Be clumsy=He is all thumbs

دست و پا چلفتي

He has two left feet=Be clumsy