؛Believe in something  ۱-باور داشتن به وجود [داشتن] چیزی مثل خدا یا شانس… I believe in you, you can do this من به شما اعتماد دارم، شما می توانید ان را انجام دهید. ?Do you believe in ghosts آیا به وجود داشتن روح‌ اعتقاد داری؟ James still believes in Father Christmas جیمز همچنان به […]

 

 ؛Believe in something

 ۱-باور داشتن به وجود [داشتن] چیزی مثل خدا یا شانس…

I believe in you, you can do this

من به شما اعتماد دارم، شما می توانید ان را انجام دهید.

?Do you believe in ghosts
آیا به وجود داشتن روح‌ اعتقاد داری؟

James still believes in Father Christmas
جیمز همچنان به وجود داشتن بابانوئل اعتقاد دارد.


 

؛Believe in

 ۲-به مفید بودن چیزی اعتقاد داشتن

I don’t believe in capital punishment
من به تأثیر مثبت مجازات اعدام اعتقاد ندارم.

I believe in getting a good night’s sleep before an examination
من به تأثیر مثبت خوب خوابیدن در شب قبل از امتحان اعتقاد دارم.

 


؛Believe sth

قبول کردن، باور کردن [درستی یا واقعی بودن چیزی]

I believe every word she said
من تک تک حرف‌های او را قبول دارم.

I couldn’t believe what I was seeing
نمی‌توانستم چیزی که می‌دیدم را باور کنم.

 

به نمونه های بیشتر توجه کنید:

(اشتباه) You should not believe in everything you hear

(درست) You should not believe everything you hear
نباید هرچیزی را که می‌شنوی باور کنی.

(اشتباه) She couldn’t believe in what was happening to her

She couldn’t believe what was happening to her(درست)
اتفاقی که برای او داشت رخ می‌داد را نمی‌توانست باور کند.