۲اصطلاح کاربردی/ Cup of tea
معقولانه و منطقی بودن To make sense It makes sense to wait until a sunny day to visit together in the park معقولانه و منطقی اینه که صبر کنیم تا یه روز افتابی همدیگه رو تو پارک ببینیم. That Jimmy ran away from home suddenly doesn’t make sense to any of us این که جیمی […]
۲اصطلاح کاربردی/ hit the nail on the head
دو هزاری افتادن…فهمیدن.. The penny drops She looked confused for a moment, then suddenly the penny dropped اولش گیج میزد ولی یهو دوهزاریش افتاد. ?Has the penny dropped دوهزاریت افتاد؟ I hadn’t realized that Tom was in love with Mary, but When I saw how he looked at her, the penny finally dropped اولش نمیدونستم […]
۳ اصطلاح کابردی/ on the house
رایگان….مجانی…صلواتی (غذا و نوشیدنی) on the house = if food or drink is on the house in a bar or restaurant, it is provided free by the owner These drinks are on the house. it’s the restaurant’s tenth anniversary این نوشیدنی ها مجانی هستن. مراسم دهمین سال فعالیت رستوران هستش. رفیق نیمه راه fair-weather friend […]
واژگان کاربردی (۱۰۵)
math-ریاضیات measurements-واحد اندازه گیری -meter – متر, centimeter – سانتیمتر, kilogram – کیلوگرم, half – نصف, circle – دایره, square – مربع temperature – دما, date – تاریخ, weight – وزن, edge – لبه, corner – گوشه
۴ اصطلاح کاربردی/ In a nutshell
In a nutshell به طور مختصر وکلیدی سخن گفتن Once in a blue moon خیلی معمول نیست/ خیلی کم و ندرتا to keep up (with) رسیدن یا برابر شدن با چیزی یا کسی (معمولا در راه رفتن) to have a whale of a time خوش گذراندن و لذت بردن
۴ اصطلاح کاربردی/ I went off the deep end
I went off the deep end از شدت غعصبانیت زد به سرم – از کوره در رفتم Don’t talk behind his back پشت سرش صحبت نکن- غیبت نکن They fight like cat and dog مثل سگ و گربه به جان هم می افتند Keep your eyes open حواستو جمع کن
درباره «Be about to»
Be about to برای صحبت در مورد آینده بسیار نزدیک استفاده میشود. برای مثال، تصور کنید آماده شدید و کلیدتون دستتونه؛ اگه کسی ازتون بپرسه «داری چیکار میکنی؟»، باید بگید: I am about to leave the house من در شرف ترک کردن خانه هستم یعنی هنوز خانهام اما کمی بعد میروم. به مثالها دقت کنید: […]
۴ اصطلاح کاربردی/ Keep your emotions in check
As time goes by با گذشت زمان Keep your emotions in check باید احساساتتو کنترل کنم Keep your emotions in check پولش اصلا مهم نیست Teaching is my bread and butter تدریس راه امرار معاش من است
۴ اصطلاح کاربردی/ Catch the wave
Water under the bridge گذشته ها گذشته- کاری است که شده-دیگه فکرشونکن Catch the wave از فرصت استفاده کردن Tread water درجا زدن I don’t have a leg to stand on هیچ دلیلی ندارم- دستم به جایی بند نیست
عبارات جایگزین برای گفتن Me too
Friendly Ways to Say Me Too راه های دوستانه برای گفتن Me too Same here Likewise Count me in I agree We’re on the same page You took the words right out of my mouth That makes two of us Ditto We’re in the same boat I feel the same way
Tuesday, 21 January , 2025