بایگانی‌های اصطلاحات زبان انگلیسی - صفحه 41 از 74 - الفبای زبان
!He’s my buddy 04 شهریور 1402

!He’s my buddy

He’s my buddy رفیق صمیمی من we’re super intimate خیلی باهاش راحتم we pour our hearts out to each other ما درد دل می کنیم We reminisce about the past راجع به گذشته صحبت می کنیم

عبارات کاربردی همراه با Fellow 04 شهریور 1402

عبارات کاربردی همراه با Fellow

fellow=a man or boy Fellow citizen ———–هم شهری Fellow countryman —–هم وطنFellow passenger ——–هم سفرFellow traveller ———-هم سفر Fellow player ————هم بازی Fellow student ———-هم شاگردیFellow worker ———–همکار

اصطلاح !Don’t spoil the movie 04 شهریور 1402

اصطلاح !Don’t spoil the movie

Don’t spoil the movie داستان فیلم و لو نده Don’t spoil the child بچه رو انقدر لوسش نکن Don’t spoil my appetite اشتهامو کور نکن

درخواست مودبانه با could 04 شهریور 1402

درخواست مودبانه با could

فعل کمکی(Could) کاربرد های زیادی در زبان انگلیسی دارد‌. یکی از مهم ترین کاربرد‌های آن، درخواست مودبانه است. مثلا:?Could you, please, take me to the Manager ممکن است لطفا من را پیش مدیر ببرید؟ ?Could I have a look at your papers ممکن است نگاهی به برگه‌هایت بیندازم؟ فرمول ساختار جمله با could برای درخواست […]

?So what 04 شهریور 1402

?So what

?What does it make که چی بشه؟ !The hell with it به درک! ?What’s the use فایده‌ش چیه؟ ?So what خب که چی؟ ?Who cares کی اهمیت میده؟

!Slam the door 04 شهریور 1402

!Slam the door

!Get off my back دست از سرم بردار! !You slammed the door تو در رو به هم کوبیدی! Slam the door محکم بستن / به هم کوبیدن در

!I care about you 04 شهریور 1402

!I care about you

You know, you may find this hard to believe شاید باورش برات سخت باشه! I care about you برام مهمی And I just want to make sure that you don’t get hurt میخوام خیالم راحت بشه که آسیبی بهت نمیرسه

01 شهریور 1402

To be hard on someone

To be hard on someoneسخت گیر، وسواس و سختگیر To not manage someone very strictly or to not be critical Example:You don’t have to be so hard on your.employees to be successfull

اصطلاح beat a record 01 شهریور 1402

اصطلاح beat a record

beat a record=outpace رکورد زدن/پیشی گرفتن از همه She broke the record for the 5,000 metres او رکورد ۵۰۰۰ متر را شکست With his speed, I think he’ll break a record for running before he graduates from high school با سرعتش، فکر می کنم قبل از فارغ التحصیلی از دبیرستان، رکورد دویدن را خواهد شکست

اصطلاح raise money 01 شهریور 1402

اصطلاح raise money

raise money=to gather= to collect جمع آوری پول برای یک هدف خاص/ جمع آوری پول برای خیریه Our campaign’s main purpose is to raise money هدف اصلی کمپین ما جمع آوری پول است