واژه ای برای افراد یا چیزهای «کنه» 22 آبان 1403

واژه ای برای افراد یا چیزهای «کنه»

 Clingy=a clingy person stays close to & depends on a person who is taking care of them   شخصی که همش به ما می چسبه / کنایه از کنه بودن شخصی، مثل بچه ای که با مادرش می چسبد و از او جدا نمی شود/ وابسته-آویزان Jimmy is a clingy child جیمی یک بچه وابسته […]

بایگانی‌های عبارت واژگان - صفحه 35 از 141 - الفبای زبان
افعال Get along with &  Get along 23 بهمن 1402

افعال Get along with &  Get along

Get along with To associate or work well with; to succeed or manage in doing  سازگاری داشتن با، ساختن با ۲- سر کردن با، موفق بودن، ساختن با  Terry isn’t getting along with her new roommate; they argue constantly تری با هم اتاقی جدیدش نمی‌سازه، اونا همیشه با هم دعوا دارن.  ?How are you getting […]

افعال کاربردی(۱۰۲) 23 بهمن 1402

افعال کاربردی(۱۰۲)

‌ افعال Grate(رنده کردن) Slice(قاچ کردن) Peel(پوست کندن) Whisk(به هم زدن) Boil(پختن) Fry(سرخ کردن) Grill(بریان کردن) Bake(پختن) Pour(ریختن) Scramble(املت درست کردن) Simmer(جوشاندن) Spread(مالیدن) Stir(به هم زدن) Taste(چشیدن) Add(اضافه کردن Blend(ترکیب کردن) Roast(برشته کردن) Chop(ریز ریز کردن) Steam(بخارپز کردن) Roll(غلتاندن) ‌

واژگان کاربردی (۱۰۲) 21 بهمن 1402

واژگان کاربردی (۱۰۲)

contest: رقابت، مشاجره، مسابقه revenge: انتقام، کینه جویی کردن mourning: سوگواری، عزاداری، ماتم malinger: تمارض کردن، خود را به ناخوشی زدن incidentally: اتفاقا، ضمنا intentionally: دانسته، عمدا interchangeably: بطور قابل معاوضه، بطور تبادل پذیر accidentally: اتفاقا، ناگهان accustomed: انس گرفتن، خو گرفتن ، عادت attached: پیوسته، ضمیمه، دلبسته ascribed: نسبت دادن، رونویس بردار، اسناد admitted: […]

مترادف های واژه «شجاع» 18 بهمن 1402

مترادف های واژه «شجاع»

 Brave شجاع، شجاعانه Of the three organizations criticized, only one was brave enough to face the press از بین سه شرکتی که مورد انتقاد قرار گرفته بودند، فقط یکی شجاعت کافی را داشت تا با رسانه‌ها مواجه شود. She died after a brave fight against cancer Courageous شجاع I hope people will be courageous enough […]

جملات کاربردی در مورد هدیه دادن 18 بهمن 1402

جملات کاربردی در مورد هدیه دادن

⁩Accept a gift هدیه ای رو قبول کردن ‌⁩Receive a gift هدیه ای رو دریافت کردن ‌⁩Give someone a gift به کسی هدیه دادن ‌⁩Shower someone with gifts کسی رو هدیه بارون کردن ⁩Wrap (up) a gift کادو پیچ کردن یک هدیه

۴ عبارت کاربردی / !My phone is buggy 18 بهمن 1402

۴ عبارت کاربردی / !My phone is buggy

They complimented me on my cooking آنها از آشپزی من تعریف کردند I won’t leave anything out من چیزی رو از قلم نمیندازم My phone is buggy گوشیم درست کار نمیکنه Don’t give in to pressure تسلیم فشار نشو

واژگان کاربردی (۱۰۱) 18 بهمن 1402

واژگان کاربردی (۱۰۱)

violation: خطا ،تجاوز، عهد varieties: متنوع، گوناگون repression: سرکوبی admission: قبول ، پذیرش symmetric: متقارن، منظم ، برابر synergistic: همکاری کننده synchronic: همزمان، هموقت synthetic: ترکیبی، ساختگی scope: آزادی عمل، وسعت، قلمرو، حوزه sketch: طراحی کلیات، نقشه ساده، انگاره scratch: تراش، خاراندن، حذف کردن، پاک کردن spike: میخ دار کردن، میله، میخ بزرگ disturb: برهم […]

جملات کاربردی در ویزیت دکتر 18 بهمن 1402

جملات کاربردی در ویزیت دکتر

?do you have private medical insurance آیا بیمه پزشکی دارید؟ the doctor’s ready to see you now دکتر اماده است که شما را ببیند ?is there any possibility you might be pregnant آیا این امکان وجود دارد که حامله باشید؟ I’m going to prescribe you some antibiotics برای شما مقداری آنتی بیوتیک تجویز می کنم. […]

تفاوت Get on/ Get in/Get out/ Get off 17 بهمن 1402

تفاوت Get on/ Get in/Get out/ Get off

get in / Get on سوار شدن ,داخل شدن get out/ get off پیاده شدن ,خارج شدن   Get on: از get on برای وسایل حمل و نقلی استفاده می کنن که بتونیم داخلشون وایسیم و راه بریم مثل اتوبوس ،‌قایق،قطار یا هواپیما برای مثال: I got on the bus and went home     […]

واحد شمارش / a pile of books 17 بهمن 1402

واحد شمارش / a pile of books

a row of seats یک ردیف صندلی a pile of books یک دسته کتاب a bundle of news papers یک دسته روزنامه a crowd of people یک جمعیت از مردم/ توده ایی از مردم a bar of soap یک قالب صابون a loaf of bread یک عدد یا تیکه نان a jar of jam یک […]