هر دو فعل به معنای کاهش دادن است اما با تفاوت های ریز. synonyms=decrease, lessen, diminish, reduce, abate, dwindle lessen به معنای کمتر شدن؛ کاهش در مورد احساسات و احساس درد– اما تفاوت چندانی برای آن قائل نیستیم و می توان در موارد غیر از احساس درد از آن استفاده کرد. They gave her an […]
هر دو فعل به معنای کاهش دادن است اما با تفاوت های ریز.
synonyms=decrease, lessen, diminish, reduce, abate, dwindle
lessen به معنای کمتر شدن؛ کاهش در مورد احساسات و احساس درد– اما تفاوت چندانی برای آن قائل نیستیم و می توان در موارد غیر از احساس درد از آن استفاده کرد.
They gave her an injection to lessen the pain
برای کاهش درد به او آمپول زدند
the years have lessened the gap in age between us
سالها فاصله سنی بین ما را کم کرده است
Fortunately, my workload has been lessened
خوشبختانه حجم کاری من کمتر شده است
reduce به معنای پایین آمدن است
Fortunately, my workload has been reduced
خوشبختانه حجم کارم کم شده
The best solution is to lessen the amount of traffic entering the town
The best solution is to reduce the amount of traffic entering the town
از کلمه lessen معمولاً در مورد احساسات و درد استفاده می کنیم.
No amount of comforting could lessen Charles’ disappointment
وقتی منظور ما از کاهش کم کردن مقدار، تعداد، اندازه یا قیمت باشد، از reduce استفاده می کنیم.
Tuesday, 3 December , 2024