اصطلاح Go pass به چه معناست؟ 25 شهریور 1403

اصطلاح Go pass به چه معناست؟

فعل عبارتی (phrasal verb) Go pass به معنای “رد شدن از کنار کسی یا چیزی بدون توقف” است.   مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Pass without stopping  مثال:      She went pass me without saying hello او بدون اینکه سلام کند از کتارم رد شد.  

بایگانی‌های اصطلاحات زبان انگلیسی - صفحه 8 از 88 - الفبای زبان
اصطلاح Go mad & get cold feet 19 تیر 1403

اصطلاح Go mad & get cold feet

   Go mad  دیوانه شدن، عصبانی شدن، کفر (کسی) درآمدن، از کوره به در رفتن  My husband will go mad when he finds out how much I paid for that dress  وقتی شوهرم بفهمد که من این پیراهن را چند خریده‌ام دیوانه خواهد شد.   He went mad from years alone in the jungle او […]

تفاوت in fact و actually 18 تیر 1403

تفاوت in fact و actually

این دو کلمه با هم مترادف هستند با یک تفاوت کاربردی کوچک.از actually زمانی استفاده می شود که بخواهیم یک سوء برداشت را از بین ببریم. People think we’ve got lots of money, but actually we are quite poor ولی اگر بخواهیم اطلاعات ارائه شده را بسط دهیم از in fact و as a matter […]

چند اصطلاح جذاب/ حواسم نبود & پیش می آید 18 تیر 1403

چند اصطلاح جذاب/ حواسم نبود & پیش می آید

?Did I get you right درست فهمیدم؟ ?What’s going on چه خبرا؟ No worries نگران نباشید Thank you in advance پیشاپیش ازت ممنونم Fingers crossed ایشالا It doesn’t matter مهم نیست Sorry, I wasn’t listening ببخشید حواسم نبود Things happen پیش می‌آد Oh, that. That explains it آها پس قضیه این بود Sorry to bother […]

اصطلاح  Go the extra mile 17 تیر 1403

اصطلاح Go the extra mile

Go the extra mile =extra effort این اصطلاح به معنی زیاد از حد از خود مایه گذاشتن/تلاش بیش از حد They really went the extra mile for dad and our family آنها برای پدر و خانواده شان خیلی از خود مایه گذاشتند The President vowed to go the extra mile for peace in the region […]

اصطلاح !I can’t make it 17 تیر 1403

اصطلاح !I can’t make it

I can’t make it نمی تونم بیام/ نمی تونم شرکت کنم ?are we going to the party tonight ما امشب به مهمونی می ریم؟ I’m sorry, I can’t make it متاسفم، نمی تونم بیام

اصطلاح raise a family 17 تیر 1403

اصطلاح raise a family

raise a family=to have and bring up children بچه دار شدن/ تشکیل خانواده دادن She raised a family before she went to college او قبل از اینکه به دانشگاه برود تشکیل خانواده داد

«بعدا‌ً معلوم میشه!» به انگلیسی چی میشه؟ 17 تیر 1403

«بعدا‌ً معلوم میشه!» به انگلیسی چی میشه؟

That’s remains to be seen الان مشخص نیست بعدا معلوم میشه It remains to be seen whether or not she was lying بعدا معلوم میشه دروغ می گفت یا نه

اصطلاح !It’s a long shot 16 تیر 1403

اصطلاح !It’s a long shot

!It’s a long shot احتمالش خیلی کمه you look fishy مشکوک می زنی! Drop dead برو بمیر Give me a hand بهم کمک کن give me a ride منو برسان

اصطلاح Clear as mud 16 تیر 1403

اصطلاح Clear as mud

Clear as mud=very difficult to understand : not clear at all غیرقابل فهم/مبهم/ گیج و گنگ The computer manual was as clear as mud, so we stopped reading it دفترچه راهنمای کامپیوتر اصلا قابل فهم نبود، بنابراین ما خواندن آن را متوقف کردیم mud= گل و لای

go around in circles 16 تیر 1403

go around in circles

go around in circles به دور خود چرخیدن/ درجا زدن/ The discussion kept going around in circles این بحث بدون هیچ نتیجه ای ادامه داشت