Changes in speed and direction تغییر سرعت و جهت gather/pick up speed As it left the city, the train gathered/picked up speed and headed north وقتی که قطار از شهر خارج شد سرعت گرفت و به سمت شمال حرکت کرد. The cart gathered speed as it coasted down the hill گاری در حالی که از […]

Changes in speed and direction

تغییر سرعت و جهت

gather/pick up speed

As it left the city, the train gathered/picked up speed and headed north

وقتی که قطار از شهر خارج شد سرعت گرفت و به سمت شمال حرکت کرد.

The cart gathered speed as it coasted down the hill

گاری در حالی که از تپه پایین می آمد سرعت گرفت.


take a shortcut

میان بر زدن

 

We took a shortcut through a narrow side street and saved ourselves a 15-minute talk

ما از طریق یک خیابان فرعی باریک میانبر زدیم و از ۱۵ دقیقه پیاده روی جلوگیری کردیم.


make/take a detour

از بیراهه رفتن، از جاده فرعی رفتن

Several roads were closed, so we had to make/take a detour

چندین جاده بسته بود، بنابراین ما مجبور شدیم از یک مسیر انحرافی عبور کنیم.

We took a detour to avoid the town centre

ما مسیری انحرافی را در پیش گرفتیم تا از مرکز شهر دور شویم.