I lost my train of thought رشته کلام از دستم در رفت. حواسم پرت شد. یادم رفت چی میگفتم. Something not resonating with someone باهاش ارتباط برقرار نکردن، به دل نچسبیدن، همذات پنداری نکردن، باهاش حال نکردن. درک نکردن. حس و حالش را درک نکردن Walking on thin ice در وضعیت شکنندهای بودن. در […]
I lost my train of thought
رشته کلام از دستم در رفت. حواسم پرت شد. یادم رفت چی میگفتم.
Something not resonating with someone
باهاش ارتباط برقرار نکردن، به دل نچسبیدن، همذات پنداری نکردن، باهاش حال نکردن. درک نکردن. حس و حالش را درک نکردن
Walking on thin ice
در وضعیت شکنندهای بودن. در موقعیت خطرناکی بودن. به معنی “خود را در معرض خطر قرار دادن” هم به کار میره
http://alefbayezaban.ir/?p=9635
Sunday, 22 December , 2024