بایگانی‌های لغات پرکاربرد زبان - صفحه 13 از 21 - الفبای زبان
جملات کاربردی درباره نظافت 28 بهمن 1402

جملات کاربردی درباره نظافت

I Take a Bath / Shower به حمام میروم   I Press My Suits لباس هایم را اتو میزنم I Sweep The Rooms اتاق ها را جارو میزنم   I Wash The Dishes ظرف ها را میشویم   I Repair The Washing Machine من ماشین لباس شویی را تعمیر میکنم

واژگان Yawn/Cough/Hiccup/Sneeze 28 بهمن 1402

واژگان Yawn/Cough/Hiccup/Sneeze

 Cough سرفه کردن  Hiccup سکسه کردن  Sneeze عطسه کردن  Yawn خمیازه کشیدن

درباره Me time 24 بهمن 1402

درباره Me time

نویسنده:مهدی کلاته عربی/ Me Time  اشاره به زمانی دارد که دوست دارید تنها باشید و وقتتون رو به خودتون اختصاص دهید. (برای ضمایر مختلف هم me time به کار می‌رود)   I am going to spend me time in this city من میخوام وقتم رو تو این شهر بگذرونم. All mothers should try to find […]

۲ اصطلاح/  For the time being & For sure 23 بهمن 1402

۲ اصطلاح/ For the time being & For sure

For the time being = For now  Temporarily موقتا، فعلا، عجالتا  For the time being, Janet is working as a waitress, but she really hopes to become an actress soon. جانت فعلا یک گارسون است، اما واقعا امیدوار است که روزی یک هنرپیشه شود.  We’re living in an apartment for now, but soon we’ll be […]

افعال Get along with &  Get along 23 بهمن 1402

افعال Get along with &  Get along

Get along with To associate or work well with; to succeed or manage in doing  سازگاری داشتن با، ساختن با ۲- سر کردن با، موفق بودن، ساختن با  Terry isn’t getting along with her new roommate; they argue constantly تری با هم اتاقی جدیدش نمی‌سازه، اونا همیشه با هم دعوا دارن.  ?How are you getting […]

افعال کاربردی(۱۰۲) 23 بهمن 1402

افعال کاربردی(۱۰۲)

‌ افعال Grate(رنده کردن) Slice(قاچ کردن) Peel(پوست کندن) Whisk(به هم زدن) Boil(پختن) Fry(سرخ کردن) Grill(بریان کردن) Bake(پختن) Pour(ریختن) Scramble(املت درست کردن) Simmer(جوشاندن) Spread(مالیدن) Stir(به هم زدن) Taste(چشیدن) Add(اضافه کردن Blend(ترکیب کردن) Roast(برشته کردن) Chop(ریز ریز کردن) Steam(بخارپز کردن) Roll(غلتاندن) ‌

واژگان کاربردی (۱۰۲) 21 بهمن 1402

واژگان کاربردی (۱۰۲)

contest: رقابت، مشاجره، مسابقه revenge: انتقام، کینه جویی کردن mourning: سوگواری، عزاداری، ماتم malinger: تمارض کردن، خود را به ناخوشی زدن incidentally: اتفاقا، ضمنا intentionally: دانسته، عمدا interchangeably: بطور قابل معاوضه، بطور تبادل پذیر accidentally: اتفاقا، ناگهان accustomed: انس گرفتن، خو گرفتن ، عادت attached: پیوسته، ضمیمه، دلبسته ascribed: نسبت دادن، رونویس بردار، اسناد admitted: […]

چند اصطلاح کاربردی با واژه extent 18 بهمن 1402

چند اصطلاح کاربردی با واژه extent

  to a certain extent/to some extent/to an extent (=partly) تا حدودی We all to some extent remember the good times and forget the bad همه‌ی ما تا حدودی زمان‌های خوب را به یاد می‌آوریم و زمان‌های بد را فراموش می‌کنیم. I do agree with him to an extent من با او تا حدودی موافقم. […]

مترادف های واژه «شجاع» 18 بهمن 1402

مترادف های واژه «شجاع»

 Brave شجاع، شجاعانه Of the three organizations criticized, only one was brave enough to face the press از بین سه شرکتی که مورد انتقاد قرار گرفته بودند، فقط یکی شجاعت کافی را داشت تا با رسانه‌ها مواجه شود. She died after a brave fight against cancer Courageous شجاع I hope people will be courageous enough […]

اصطلاحات رانندگی (۲)/ گاز بده 18 بهمن 1402

اصطلاحات رانندگی (۲)/ گاز بده

Hop in بپر بالا،سوار شو push the gas گاز بده make a U turn دور بزن speed up تند برو slow down آهسته برو make a right بپیچ به راست make a left بپیچ به چپ back it up برو عقب hit the brakes بزن رو ترمز