بایگانی‌های عبارات زبان انگلیسی - صفحه 64 از 91 - الفبای زبان
اصطلاح دل به دریا زدن+۲ اصطلاح دیگر 12 مهر 1402

اصطلاح دل به دریا زدن+۲ اصطلاح دیگر

Take the plunge دل به دریا زدن this food tastes awful این غذا بد مزه است this shirt is too loose for me این لباس برای من گشاده

میشه باهات رک باشم؟ 12 مهر 1402

میشه باهات رک باشم؟

?may I be candid with you میشه باهات رک باشم

علائم و هشدارها 09 مهر 1402

علائم و هشدارها

مراقب حیوانات باشید Beware of the animals احتیاط Caution خطر Danger خطر مرگ Danger of death دور زدن ممنوع No U – Turn توقف ممنوع No waiting ممنوع Forbidden خیابان یک طرفه One – way street ورود ، راه ورود entrance خروج ، راه خروجی exit ورود آزاد است Free admittance ورود ممنوع admittance forbidden […]

پسوند اسم ساز «t» 08 مهر 1402

پسوند اسم ساز «t»

verb + (t) —-> noun weigh————> weightوزن داشتن(کردن)——–> وزن think———-> thoughtفکر کردن————-> فکر fly————> flightپرواز کردن——–>پرواز receive———> receiptدریافت کردن——> رسید(قبض) produce——–> product تولید کردن———> محصول complain———-> complaint شکایت کردن——–> شکایت see —————-> sight دیدن ————-> بینایی join —————> joint وصل کردن ———–> مفصل

جملات کاربردی با “Over” 05 مهر 1402

جملات کاربردی با “Over”

Over to youنوبت توعه. Over and over!دوباره و دوباره! Over and above!علاوه بر! All over again!دوباره از اول! All over something!در سرتاسر چیزی! I can’t get over!تو کتم نمی‌ره! Come over!ملاقات کسی در خانه خودش

تفاوت advantage و merit 05 مهر 1402

تفاوت advantage و merit

کلمه advantage به چیزی اشاره می کند که شما را در جایگاه بهتری نسبت به دیگران قرار می دهد.صرفا زمان مقایسه یک چیز با یک چیز مد نظر است. A healthier lifestyle is one of the advantages of living in the country سبک زندگی سالم یکی از مزایای زندگی در کشور است The advantage of […]

عبارتهای جایگزین  …I think 04 مهر 1402

عبارتهای جایگزین …I think

عباراتی که می‌توانند جایگزین ” …I think” باشند: In my opinion In my idea If you ask me It seems to me that I consider To my way of thinking,…. As I see it, … The way I see things is that… I reckon

درکت می کنم 03 مهر 1402

درکت می کنم

I feel you I got you I understand you

واژه Half-wit 01 مهر 1402

واژه Half-wit

Stupid كند ذهن / گیج Dumb کودن Dope خنگ Fool نادان Brainless بی مغز Idiot احمق Moron کم عقل Half-wit ابله Mindless بی فکر

واژه easygoing 01 مهر 1402

واژه easygoing

easygoing=relaxed and tolerant in attitude or manner آدمی که بی خیاله/ زود ناراحت نمیشه/ He was easygoing and goodnatured او آدم بی خیال و خوش اخلاقی بود