واژه Relinquish
Relinquish=abandon=abdicate رها کردن- ترک کردن-کنار گذاشتن he doesn’t intend to relinquish the power او قصد ندارد قدرت را رها کند by signing this you relinquish your rights of ownership با امضای این، از حقوق مالکیت خود چشم پوشی می کنید !Unfortunately, you may have to relinquish some managerial control in exchange for their money متأسفانه، […]
پسوندهای کنشگر انگلیسی کدامند؟
پسوند هایی که واژه ها را تبدیل به کننده کار می کند و پسوندهای اسم فاعل می سازد: به مثال های زیر توجه کنید: Teach(er)…………………..Teacher Act(or)………………………..Actor Engine(eer)……………..…Engineer Art(ist)………………………..Artist Train(ee)……………………..Trainee
بررسی چند واژه (۸۶)
cockinessگستاخی، خودنمایی conceitخودبینی، غرور، استعاره hauteurبزرگی، بزرگ منشی، ارتفاع، غرور hubrisغرور، گستاخی prideمباهات، بهترین، سربلندی، برتنی، فخر، افاده، غرور، تکبر، سبب مباهات، تفاخر کردن vaingloryلاف، گزاف، خودستایی، غرور، فیس vanityبادسری، بطالت، بیهودگی، پوچی، غرور، خودبینی
?wear or put on
wear به معنی به تن داشتن است، یعنی لباسی که هم اکنون به تن دارید to Wear = be dressed in She was wearing a new coat او کت نو پوشیده بود ?Do I have to wear a tie آیا باید کراوات بپوشم [بزنم]؟ to wear a hat/glasses/sunglasses کلاه گذاشتن/عینک/عینک آفتابی زدن He wore glasses […]
دایی و خاله- عمو و عمه
دایی و خاله on my mother’s side عمو و عمه on my father’s side من ۳ تا عمو دارم. I have 3 uncles on my father‘s side من ۲ تا دایی دارم. I have 2 uncles on my mother‘s side
واژه Dedicate
dedicate تقدیم کردن/وقت کردن pari has dedicated her life to animals پری زندگیش را وقف حیوانات کرده است I dedicate this flower to you این گل را تقدیم تو می کنم
واژگان کاربردی (۸۴)
Shopping mallمرکز خرید Toiletتوالت Police officeاداره پلیس Bus stopایستگاه اتوبوس Subwayمترو Taxi standایستگاه تاکسی train stationایستگاه قطار libraryکتابخانه Travel agencyآژانس مسافرتی Gas stationپمپ بنزین
واژه Twilight
Between dusk and daylight=Twilight لحظه گرگ ومیش/ in the dim twilight she could just make out the shape of a house ahead در گرگ و میش کم نور، او فقط میتوانست شکل خانهای پیش رو را تشخیص دهد in the twilight I couldn’t see his face clearly در گرگ و میش نمی توانستم صورتش را […]
In my opinion
جملات كاربردي: I’m positive thatاطمینان دارم که.. I feel thatاحساس میکنم که.. In my opinionبه نظر من.. The way I see thingsآنطور که من میبینم..آنچه پیداست.. If you ask me…, I tend to think thatاگر از من بپرسید.. اینطور فکر میکنم که..
Thursday, 14 November , 2024