درکت می کنم
I feel you I got you I understand you
واژه Half-wit
Stupid كند ذهن / گیج Dumb کودن Dope خنگ Fool نادان Brainless بی مغز Idiot احمق Moron کم عقل Half-wit ابله Mindless بی فکر
واژه easygoing
easygoing=relaxed and tolerant in attitude or manner آدمی که بی خیاله/ زود ناراحت نمیشه/ He was easygoing and goodnatured او آدم بی خیال و خوش اخلاقی بود
چند واژه مرتبط (۹۳)
گربه=cat کینه ای=catty ماهی=fish مشکوک=fishy بینی=nose فضول=nosy کلاس=class باکلاس=classy
…I shouldn’t have
I shouldn’t have….. من نباید باهاش ازدواج میکردمI shouldn’t have got married to him من نباید بهش میگفتمI shouldn’t have told him من نباید بهش کمک میکردمI shouldn’t have helped him من نباید بهش فکر میکردمI shouldn’t have thought about him من نباید میدیدمشI shouldn’t have seen him
افعال دو قسمتی (۲)
set outشروع به کار کردن put offبه تاخیر انداختن back upپشتیبانی pass awayفوت شدن fall downفرو ریختن call offکنسل کردن
چند واژه ساده (۱)
skirt: دامن overall: لباس کار،سرهمی sweater: ژاکت swimsuit: لباس شنا hat: کلاه shorts: شلوارک slippers: دمپایی scarf: شال،روسری socks: جوراب
درباره درصد- percent %
در زبان انگلیسی درصد کلمه percent % است. مثال: ?A:What’s the weather forecast.B:There’s a 50 percent chance of rain پیش بینی وضع هوا چیه؟ ۵۰ درصد احتمال بارندگی وجود داره. صد در صد One hundred percent هفتاد و پنج درصدSeventy_five percent پنجاه درصد Fifty percent ده درصد Ten percent
لغات ضروری در توصیف اشخاص (۳)
cockinessگستاخی، خودنمایی conceitخودبینی، غرور، استعاره hauteurبزرگی، بزرگ منشی، ارتفاع، غرور hubrisغرور، گستاخی prideمباهات، بهترین، سربلندی، برتنی، فخر، افاده، غرور، تکبر، سبب مباهات، تفاخر کردن vainglory لاف، گزاف، خودستایی، غرور، فیس vanityبادسری، بطالت، بیهودگی، پوچی، غرور، خودبینی
چند واژه کاربردی (۹۳)
Alarm clock :ساعت زنگی backpack: کوله پشتی basket: سبد book: کتاب boots: پوتین، چکمه broom: جارو دستی camera: دوربین candle: شمع clock: ساعت curtains: پرده cushion: کوسن cutter: کاتر
Thursday, 14 November , 2024