۴ واژه کاربردی/Remark/Donate
Remark تخمین زدن Dumb احمق و کودن Donate شریک شدن Accurate درست صحیح
واژگانی درباره «انتقاد کردن»
criticism, reproof, reprova, انتقاد Censorious انتقاد آمیز potshot انتقاد بی خودی flak انتقاد پر سر و صدا diatribe انتقاد تلخ و ناسزا آمیز bashing , censure, slam, stricture, roast انتقاد شدید Blast انتقاد شدید و ناگهانی squib انتقاد طنزآمیز lecture انتقاد طولانی hatchet job انتقاد غرض آمیز admonish انتقاد ملایم کردن Unexceptionable […]
۳ واژه Reiterate/Cherishment/Extend
Reiterate این گزینه به معنای تکرار کردن، تصریح کردن است Cherishment این گزینه به معنای قدردانی، گرامی داشتن، احترام است. Extend این گزینه به معنای توسعه دادن، منبسط کردن است.
واژگان کاربردی (۱۰۷)
abate: فروکش کردن، فرونشستن، تنزل recede: کنار کشیدن، عقب کشیدن، پس رفتن subside: فروکش کردن، نشست کردن persist: سماجت کردن، پافشاری کردن، اصرار کردن recede: کنار کشیدن، عقب کشیدن insist: اصرار ورزیدن، پافشاری کردن adhere: چسبیده بودن، جور بودن، وفادار ماندن ascend: بالا رفتن، صعود کردن prompt: چالاک، سریع، آماده sluggish: تنبل، لش، آهسته رو […]
واژگان کاربردی (۱۰۶)
decline: کاهش، کاستن، نقصان sustain: حمایت کردن ، ثابت، پایدار نگهداشتن enquire: جویا شدن، باز جویی کردن devise: تدبیر کردن، ارث گذاری augment: تقویت کردن، افزودن attenuate: رقیق کردن، نازک کردن accelerate: شتاب دادن، تندتر شدن sophisticate: پیچیده، فریبنده elucidate: روشن کردن، شفاف stimulate: تحریک کردن exaggerate: اغراق آمیز کردن، مبالغه کردن invigorate: نیرو دادن، […]
چند اصطلاح کاربردی/ Rip me off
You’re in hot water تو هچل افتادی Rip me off رفت تو پاچه ام It’s too much for you از سرتم زیاده Why are you making faces چرا ادا در میاری It was a fender bender یه تصادف جزئی بود
واژگان کاربردی (۱۰۵)
math-ریاضیات measurements-واحد اندازه گیری -meter – متر, centimeter – سانتیمتر, kilogram – کیلوگرم, half – نصف, circle – دایره, square – مربع temperature – دما, date – تاریخ, weight – وزن, edge – لبه, corner – گوشه
ساختار کاربردی «ارزشش را درد»
وقتی می خواهیم بگوییم چیزی ارزشش را دارد یا ارزش امتحان کردن را دارد از ساختار زیر استفاده می کنیم: to be (am/is/are) + worth + (verb + ing) /it This movie is worth watching این فیلم ارزش تماشا کردن رو دارد. That city is not worth visiting اون شهر ارزش رفتن(دیدن) رو نداره. It […]
معادلهای «It is important»
عبارت “It is important” یکی از عبارتهای پرتکرار و پرکاربرد در مکالمات روزمرهی انگلیسی به حساب میاد که تو این پست به معادلهای اون اشاره میکنیم: It’s significant It’s essential It’s remarkable It’s notable It’s substantial It’s meaningful It’s considerable It’s serious
واژگان کاربردی (۱۰۵)
Economy اقتصاد Inflation تورم Investment سرمایه گذاری Trade تجارت Tax مالیات Supply عرضه Demand تقاضا Unemployment بیکاری
Friday, 22 November , 2024