۳ اصطلاح پرکاربرد / «فقط لب تر کن» به انگلیسی چی می شه؟
I’m swamped بدجور سرم شلوغه! Just name it فقط لب تر کن! It comes in handy به درد میخوره!
مترادفی برای فعل «Tear up»
فعل عبارتی (phrasal verb) Tear up به معنای “پاره کردن” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: rip into pieces مثال: I tore up my ex-wife’s letters and gave them back to him همه نامه های همسر سابقم را پاره کردم و به او برگرداندم. The old photo album had been torn into pieces, […]
جملات آموزنده انگلیسی همراه ترجمه (۵۹)
It’s never too late to start over. If you weren’t happy yesterday, try something different today. Don’t stay stuck. Do better برای از اول شروع کردن هیچ وقت دیر نیست. اگه دیروز خوشحال نبودی، امروز یه چیز متفاوت رو امتحان کن. دست از تلاش نکش. یه کار بهتری بکن I chose you and I will […]
واژگان مرتبط با غذاخوردن/ chomp به چه معناست؟
blowout وعده غذای مفصل famished به شدت گرسنه hunger گرسنگی overindulge بیش از حد خوردن pig out تا خرخره خوردن chomp با سر و صدا جویدن (غذا) scarf out پرخوری کردن scoff سریع خوردن (مقدار زیادی غذا) underfed دچار سوء تغذیه stuffed کاملاً سیر (پس از خوردن غذا)
To be closefisted به چه معناست؟
To be closefisted=hard fisted, tightfisted stingy, ungenerous در لغت به معنای مشت بسته/ در اصطلاح فرد خسیس/ Ram is a closefisted، he won’t even buy snacks for the Christmas party رام خسیس است، او حتی برای جشن کریسمس تنقلات نمیخرد
واژه «Numb» به چه معنی است؟
Numb definition :If a part of your body is numb, you are unable to feel it, usually for a short time نکته: در کلمه numb حرف “b ” تلفظ نمی شود. یکی از کاربرد های کلمه numb به عنوان صفت: کلمه “numb” چند کاربرد دارد؛ یکی از کاربردهای این کلمه مفهوم “بی حسی” را بیان […]
واژه «Essay» به چه مفهوم است؟
Essay SYN: make an attempt at; test (رسمی) کوشش کردن، سعی و تلاش کردن؛ آزمایش کردن، امتحان کردن In 1961 the actor Paul Newman essayed the role that perhaps best defined his screen persona, that of pool shark “Fast” Eddie Felson in The Hustler در سال ۱۹۶۱، پل نیومن بازیگری نقشی را امتحان […]
«To wobble» به چه معناست؟
to wobble syn=fall forward=falter= tremble= shake تلوتلو خوردن throw away trash دور ریختن زباله
برخی واژگان مشابه انگلیسی (۱۷) /?conform or confirm
lunch ناهار launch پرتاب کردن peak قله pick چیدن peek نگاه دزدکی trust اعتماد کردن thrust چپاندن،فروکردن infect آلوده کردن in fact در حقیقت object مخالفت کردن abject پست،ذلیل middle وسط meddle فضولی کردن dam سد damn لعنت کردن expiration انقضا expression اصطلاح dim مبهم ، کم نور deem لازم دانستن fit مناسب feat شاهکار […]
معادلهای «It is important»
عبارت “It is important” یکی از عبارتهای پرتکرار و پرکاربرد در مکالمات روزمرهی انگلیسی به حساب میاد که تو این پست به معادلهای اون اشاره میکنیم: It’s significant It’s essential It’s remarkable It’s notable It’s substantial It’s meaningful It’s considerable It’s serious
Sunday, 22 December , 2024