aisle =راهروی بین صندلیها در هواپیما baggage claim= محل تحویل چمدان boarding pass =بلیط مخصوص hand luggage= چمدان های قابل حمل flight =پرواز pilot =خلبان Co-pilot= کمک خلبان cockpit =کابین خلبان flight attendant=مهماندار هواپیما life jacket= جلیقه نجات seat belt =کمربند emergency exit= خروج اضطراری

water down=to dilute or weaken with water رقیق کردن با آب یا هر چیز دیگری/ تغییر با تحریف چیزی   They have returned with a watered-down version of the proposal آنها با یک نسخه تحریف شده از این پیشنهاد بازگشته اند   He was careful to check that his suppliers were not watering down the […]

point out اشاره کردن take off بلند شدن هواپیما write down نوشتن eat out بیرون غذا خوردن put out غذا خوردن break up جدایی، جدا شدن fill in پر کردن

apart from جدای از as well as همچنین inside of توی in spite of علیرغم because of بخاطر due to بنا بر، طبق

  Rack up جمع کردن یا دستیابی به چیزی، معمولاً یک امتیاز یا مقدار/ ( در مسابقه – امتیاز) کسب کردن، نایل شدن، دست یافتن   He’s RACKED UP a number of convictions for speeding او به دلیل سرعت غیرمجاز محکوم شده است rack up massive expenses هزینه های انبوه روی دست کسی یا جایی […]

chill out استراحت کردن   kick off شروع کردن   back out کنار کشیدن   Look for جستجو کردن   Give up رها کردن، تسلیم شدن   Gone up افزایش یافتن   Put off به تعویق انداختن     Saddle up زین را انداختن به حیوانی و آماده سوارکاری شدن

I am worried دلم شور میزنه Good old days یاد اون روزها بخیر Stick to your job بچسب به کارت God willing انشاالله Back to work به کارت برس It’s all your fault همش تقصیر تو است Hold your words حرف دهنتو بفهم As you wish هر جور راحتی

  Account for=to give a reason or explanation for something توضیح دادن/ جواب پس دادن/توجیه کردن   They had to ACCOUNT FOR all the money that had gone missing آنها باید برای تمام پولی که گم شده بود می باستی پاسخ می دادند ?How do you account for your success موفقیت خود را چگونه توجیه/ارزیابی […]

ا به خودت مسلط باش! Get over it باهاش کنار بیا! Get real واقع بین باش! Get off me دست از سرم بردار! ولم کن! Get off your high horse مغرور نباش! Get a move on بجنب! زود باش! Get lost برو گم شو! Get to the point برو سر اصل مطلب

in the throes=in the middle of doing or dealing with something very difficult or painful   وسط کاری بودن، درگیر فرآیندی بودن   !We’re in the throes of repairing an old house. What a job ما در تنگنای تعمیر یک خانه قدیمی هستیم. چه شغلی! The country is presently in the throes of the worst […]