کاربرد Where & Whereabouts
Where VS. Whereabouts وقتی با where سوال شود ما باید آدرس دقیق محل رو بدیم به مثال توجه کنید : ?Where is the restaurant The restaurant is on 10 main street right next to the park Whereabouts یعنی حدودا” ، تقریبا” ?Whereabouts is the restaurant .The restaurant is close to the park
واژه «Foe»
Foe : an enemy دشمن، عدو، خصم، معاند friend and foe دوست و دشمن one of his political foes یکی از دشمنان سیاسی او
اصطلاح «keeping my mouth shut»
keeping my mouth shut سکوت کردن / خفه شدن و حرف نزدن When he starts talking about politics, I just keep my mouth shut وقتی در مورد سیاست شروع به صحبت می کنه من حرفی نمی زنم /سکوت می کنم She told me to keep my mouth shut about the news او به […]
عبارات و افعال با Stand
Collocations with stand Stand back عقب ایستادن Stand by کناری کسی ماندن Stand down کناره گیری کردن Stand for… مخفف….بودن Stand in جایگزین کسی شدن Stand out متمایز بودن/ نمایان بودن Stand over بالای سر کسی ایستادن Stand up ایستادن/ بلند شدن
کلماتی که با فعل « Break» می آیند
Collocations With Break Break a habit ترک عادت Break a promise شکستن عهد و پیمان Breaking off an engagement برهم زدن نامزدی Break the news to sb خبر داغ “به کسی دادن” Break the silence شکستن سکوت Break sb’s heart شکستن دل
یکی از کاربردهای فعل ترکیبی get around
یکی از کاربردهای فعل ترکیبی get around معنی ‘رفت و آمد کردن’ را بیان می کند، یعنی اینکه شخصی مثلا در یک شهر به مکانی یا مکان هایی برود. این رفت و آمد کردن مثلا ممکن است به واسطه شغل باشد، یا ممکن است شخصی به عنوان جهانگر وارد شهری شود و طبیعتا برای […]
روشهای مختلف بیان چهارعمل اصلی ریاضیات
Mathematics ریاضیات( چهار عمل اصلی) به روشهای مختلف بیان چهارعمل اصلی دقت کنید: شش به اضافه دو می شود هشت. Six plus two equals eight Six and two is eight هفت منهای چهار می شود سه. Seven minus four equals three اگر از هفت چهار تا کم کنیم می شود سه. Seven taken away […]
۳ اصطلاح کاربردی/ Rat out به چه معناست؟
چندتا افعال عبارتی پر کاربرد که بعید میدونم بلد باشی To size up ارزیابی کردن the interviewer sized me up اینترویور (شخصی که از شما مصاحبه میگیرد) من رو ارزیابی کرد before buying the business I had sized up the company قبل از خرید بیزنس من شرکت رو ارزیابی کرده بودم. Rat out چوغولی کردن، […]
واژه «Dowdy »
Dowdy slovenly= untidy نا مرتب؛ کثیف؛ بی ریخت، بی قواره، از مد افتاده؛ (به طعنه) بد لباس She tried to change her dowdy image by buying a fashionable new wardrobe او سعی کرد با خرید یک کمد لباس جدید شیک وجهه نا مرتبش را عوض کند.
۳ اصطلاح کاربردی / «منت سرم نذار»
میشه لطفا سرم منت نذاری؟/ یادآوری نکن !Don’t rub it in my face Don’t twist me for the favor u did Don’t confer an obligation on me ?Could you please don’t mention it she will have to face the consequences اون مجبوره با عواقبش روبرو شه It saddens me این منو ناراحت میکنه
Monday, 24 February , 2025