چند اصطلاح کاربردی (۱۱۰)
من حاضرم : I’m up ما رفتیم : I’m off من پایه ام : I’m in (من نیستم، پایه نیستم) : I’m out حلش میکنم : I’m on in تمومش کردم : I’m through with it
عبارات با What
What a surprise عجب غافل گیری ای! What a pity چه حیف! What a beautiful flower عجب گل زیبایی! What a nice evening عجب غروب خوبی! What a great day عجب روز عالی ای! What a bad idea عجب فکر بدی! What a lazy learner عجب دانش آموز تنبلی What a lovely story عجب داستان […]
جملات کوتاه انگلیسی با ترجمه (۱۸)
Sometimes you’ve got to shut up, swallow your pride and accept that you’re wrong. It’s not giving up. It’s called growing up گاهی باید ساکت بشی، غرورت رو ببلعی و قبول کنی که اشتباه می کنی. و این به تسلیم شدن نیست. به این میگن بزرگ شدن. “You can Either Feel Sorry for Yourself or […]
کلمات مشابه (۱۵)
Beard = ریش Bread = نان Bored = خسته Board = تخته_صعود کردن Broad = وسیع Abroad = خارج Breed = پرورش دادن
کلمات مشابه (۴)
Refer = اشاره کردن Differ = تفاوت داشتن Infer = نتیجه گیری کردن Offer = پیشنهاد کردن Confer = تجمع کردن Transfer = انتقال دادن Prefer = ترجیح دادن Suffer = آزار رساندن
۲ نکته از because
۱- وقتی because در ابتدای جمله بکار میرود، در وسط جمله (بین جمله وارۀ وابسته و مستقل) از ویرگول استفاده میشود مثال: because it was getting late, I went home ۲- هیجگاه برای بیان دلیل به جای because از for یا why استفاده نمیگردد. I’m going to go to the office because there is […]
دو معنی و کاربرد مهم کلمهی either
دو معنی و کاربرد مهم کلمهی either: یکی یا دیگری، یکی از دو تا (مهم نیست کدام مورد باشد) You can park on either side of the street میتوانی در هر یک از دو سمت خیابان پارک کنی. You can keep one of the photos. Either of them—whichever you like میتوانی یکی از عکسها را […]
تفاوت of & from
هر دو این کلمات ” prepositions ” هستند و هر کدام جایگاه گرامری و موارد استفاده خود را خواهند داشت حرف اضافه of در قبل از اسامی و مضاف علیه ها به کار می رود . و در جایی که می خواهیم چیزی را به به چیز دیگر نسبت دهیم . همچنین of پس از […]
اصطلاح «رییس بازی درآوردن»
To boss sb around برای کسی رییس بازی دراوردن Stop bossing me around I’m not your employee بسه دیگه برام رییس بازی درنیار..من که کارگر تو نیستم. One of my colleagues is used to bossing me around یکی از همکارام عادت داره برام رییس بازی دربیاره.
اصطلاح «count on»
count on=rely on someone or something روی کسی (یا چیزی) حساب کردن، اعتماد کردن به/ I can always count on my best friend to be there for me من همیشه می توانم روی بهترین دوستم حساب کنم که کنارم باشد You can always count on Michael in a crisis همیشه می توانید در شرایط بحرانی […]
Sunday, 24 November , 2024