بایگانی‌های لغات پرکاربرد زبان - صفحه 11 از 21 - الفبای زبان
انواع طعم ها به انگلیسی 26 اسفند 1402

انواع طعم ها به انگلیسی

Yummy خوشمزه،لذیذ Yucky حال به هم زن، تهوع آور Delicious خوشمزه، لذیذ Spicy تند، پر ادویه Sour ترش، فاسد Salty شور Bitter تلخ Sweet شیرین Bland بی مزه Greasy چرب، روغنی Sweet and sour ترش و شیرین، ملس Tasty خوش طعم، خوشمزه

ادیان مختلف در زبان انگلیسی 26 اسفند 1402

ادیان مختلف در زبان انگلیسی

 Muslim مسلمان  Christian مسیحی  Jewish یهودی  Buddhist بودایی  Zoroastrian زرتشتی

واژه «Foe» 23 اسفند 1402

واژه «Foe»

Foe : an enemy دشمن، عدو، خصم، معاند  friend and foe دوست و دشمن one of his political foes یکی از دشمنان سیاسی او

عبارات و افعال با Stand 21 اسفند 1402

عبارات و افعال با Stand

Collocations with stand  Stand back عقب ایستادن Stand by کناری کسی ماندن Stand down کناره گیری کردن Stand for… مخفف….بودن Stand in جایگزین کسی شدن Stand out متمایز بودن/ نمایان بودن Stand over بالای سر کسی ایستادن Stand up ایستادن/ بلند شدن

کلماتی که با فعل « Break» می آیند 21 اسفند 1402

کلماتی که با فعل « Break» می آیند

Collocations With Break  Break a habit ترک عادت Break a promise شکستن عهد و پیمان Breaking off an engagement برهم زدن نامزدی  Break the news to sb خبر داغ “به کسی دادن”  Break the silence شکستن سکوت Break sb’s heart شکستن دل

یکی از کاربردهای فعل ترکیبی get around 21 اسفند 1402

یکی از کاربردهای فعل ترکیبی get around

  یکی از کاربردهای فعل ترکیبی get around معنی ‘رفت و آمد کردن’ را بیان می کند، یعنی اینکه شخصی مثلا در یک شهر به مکانی یا مکان هایی برود. این رفت و آمد کردن مثلا ممکن است به واسطه شغل باشد، یا ممکن است شخصی به عنوان جهانگر وارد شهری شود و طبیعتا برای […]

واژه «Dowdy » 21 اسفند 1402

واژه «Dowdy »

Dowdy slovenly= untidy نا مرتب؛ کثیف؛ بی ریخت، بی قواره، از مد افتاده؛ (به طعنه) بد لباس She tried to change her dowdy image by buying a fashionable new wardrobe او سعی کرد با خرید یک کمد لباس جدید شیک وجهه نا مرتبش را عوض کند.

کلماتی که با فعل ” Make ” می آیند 21 اسفند 1402

کلماتی که با فعل ” Make ” می آیند

How to use “make”  بعضی از کلماتی که با فعل ” Make ” می آیند.  Make a decision تصمیم گرفتن Make a prediction پیش بینی کردن Make an excuse عذر خواستن Make a war جنگ کردن Make a peace صلح کردن Make a speech سخترانی کردن Make fun of تمسخر کردن Make progress پیشرفت کردن […]

درباره فعل «Penetrate» 21 اسفند 1402

درباره فعل «Penetrate»

penetrate-( verb / فعل ) رسوخ ، نفوذ کردن در ، بداخل سرایت کردن ، رخنه کردن The enemy has been penetrated the villages دشمن به روستاها نفوذ کرده است. Scientists penetrated the secrets of the atom دانشمندان به اسرار اتم نفوذ کردند. Pain has penetrated the souls درد بر جانها رخنه کرده است. This […]

واژه «Elliptical» 20 اسفند 1402

واژه «Elliptical»

Elliptical SYN: oval; ambiguous, either purposely or because key words have been left out An elliptical billiard ball wobbles because it is not perfectly round; an elliptical remark baffles because it is not perfectly clear بیضی شکل، بیضی؛ مبهم، گنگ؛ فشرده، موجز، کوتاه؛ (دستور) (عبارت) حذف دار، دارای حذف؛ (اجزای جمله) مستتر، مقدر، محذوف، افتاده […]