«Screw the pooch» به چه معناست؟
۳ اصطلاح کاربردی/ «بی رحم بودن» به انگلیسی
Screw the pooch مرتکب اشتباه مهمی شدن / سوتی جدی ای دادن Settle the score تنبیه کردن/ انتقام گرفتن از اشتباه یا بی عدالتی گذشته Take no prisoners سنگ دلی و بی رحمی کردن؛ رحم نکردن
اصطلاحات با cut
Cut to the chase برو سر اصل مطلب Cut the crap مزخرف نگو what’s my cut? سهم من چقدره؟ Cut it out ول کن ، بس کن Cut corners میانبر زدن، ماست مالی کردن Cut down کم کردن، کاهش دادنCut up ریز ریز کردن Cut out جدا کردن Cut in وسط حرف کسی پریدن Cut […]
فرق افعال , look, watch و see
فرق افعال , look, watch و see از فعل see زمانی استفاده می کنیم که دیدن بطور طبیعی و بدون فکر کردن اتفاق می افتد. ?Do you see a yellow car outside I did not see the cake in the closet I opened the door, and I saw the newspaper outside از فعل look زمانی […]
چند واژه کاربردی (۸۳)
deliveranceرهایی، رستگاری discretionبصیرت، احتیاط، حزم، نظر، رای، صلاحدید disengagementرهایی از قید یا تعهد، متارکه روابط emancipationآزادی، رهایی، رستگاری، رها سازی، تخلیص freedomآزادی، استقلال، معافیت، آسانی، روانی freedom liberationآزاد کردن، نجات libertyآزادی، اختیار، اجازه، فاعل مختاری liberty releaseرها کردن، رهتیی، ترخیص، پخش، آزاد کردن، مرخص کردن، spaceفرصت، درفضا جا دادن، فاصله دادن، فاصله داشتن، فاصله گذاشتن
peregrination& Travel
journeyسفر، مسافرت، سیاحت، سفر کردن passageگذر، عبور، حق عبور، پاساژ، اجازه عبور، سپری شدن، راهرو، گذرگاه peregrinationمسافرت دور، جهانگردی، safari سیاحت اکتشافی در آفریقا، سیاحت کردن travelسفر کردن مسافرت کردن، مسافرت، گردش،
fail miserably
fail miserably=to fail very badly=suffer a misfortune=completely failed شکست مطلق/ بدبختی/ Your campaign for student council president has failed dismally if you only end up with one vote کمپین شما برای ریاست شورای دانش آموزی در صورتی که فقط یک رای داشته باشید، به طرز تاسف باری شکست خورده است
a sobering thought
a sobering thought فکر هوشمندانه this is a very sobering thought این یک فکر بسیار هوشیارانه است That is a sobering thought for all of us to take on board این یک فکر هشیارکننده برای همه ما است که باید آن را قبول کنیم
languorousبه چه معناست؟
languorous synonyms of languorous=listless=spiritless بی رمق/ سست/بی روح I felt warm and languorous احساس گرما و بی حالی داشتم
equivocate به چه معناست؟
synonyms= beat about the bush=hedge=ambiguity
a bit out of it
کمی خارج از چیزی/ در حال خود نبودن She was lying on the sofa, a bit out of it a bit out of it synonyms for a bit out of it =dizzy=bewildered=lack of communication روی مبل دراز کشیده بود، کمی بیرون از آن I didn’t know anyone at the party, and I felt really out […]
Saturday, 23 November , 2024