کاربرد as در زبان انگلیسی 29 آبان 1403

کاربرد as در زبان انگلیسی

تهیه و تنظیم: ساراکوشا/ «as» در جمله می‌تواند در نقش‌های مختلفی به کار برود و معنی‌های متفاوتی را منتقل کند. این نقش‌ها عبارت‌اند از: حرف اضافه حرف ربط قید در ادامه نقش و کاربرد as در زبان انگلیسی به صورت مجزا بررسی شده و مثال‌هایی برای درک بهتر شما ارائه شده است. کاربرد as به […]

بایگانی‌های ویژه - صفحه 39 از 113 - الفبای زبان
peregrination& Travel 15 مرداد 1402

peregrination& Travel

journeyسفر، مسافرت، سیاحت، سفر کردن passageگذر، عبور، حق عبور، پاساژ، اجازه عبور، سپری شدن، راهرو، گذرگاه peregrinationمسافرت دور، جهانگردی، safari سیاحت اکتشافی در آفریقا، سیاحت کردن travelسفر کردن مسافرت کردن، مسافرت، گردش،

fail miserably 11 مرداد 1402

fail miserably

fail miserably=to fail very badly=suffer a misfortune=completely failed شکست مطلق/ بدبختی/ Your campaign for student council president has failed dismally if you only end up with one vote کمپین شما برای ریاست شورای دانش آموزی در صورتی که فقط یک رای داشته باشید، به طرز تاسف باری شکست خورده است

a sobering thought 09 مرداد 1402

a sobering thought

a sobering thought فکر هوشمندانه this is a very sobering thought این یک فکر بسیار هوشیارانه است That is a sobering thought for all of us to take on board این یک فکر هشیارکننده برای همه ما است که باید آن را قبول کنیم

languorousبه چه معناست؟ 09 مرداد 1402
listless=spiritless

languorousبه چه معناست؟

languorous synonyms of languorous=listless=spiritless بی رمق/ سست/بی روح I felt warm and languorous احساس گرما و بی حالی داشتم

equivocate به چه معناست؟ 09 مرداد 1402

equivocate به چه معناست؟

synonyms= beat about the bush=hedge=ambiguity

اصطلاح Quick witted 09 مرداد 1402

اصطلاح Quick witted

a bit out of it 09 مرداد 1402

a bit out of it

کمی خارج از چیزی/ در حال خود نبودن She was lying on the sofa, a bit out of it a bit out of it synonyms for a bit out of it =dizzy=bewildered=lack of communication روی مبل دراز کشیده بود، کمی بیرون از آن I didn’t know anyone at the party, and I felt really out […]

درباره فعل discuss 09 مرداد 1402
فعل discuss با هیچ حرف اضافه ای نمی آید

درباره فعل discuss

فعل discuss با هیچ حرف اضافه ای نمی آید

overtone 09 مرداد 1402

overtone

overtone=connotation, hint, implication, undercurrent, intimation مفهوم/ اشاره/ضمنی/فرعی Definition: (noun) An ulterior, usually implicit meaning or quality; an implication or a hint. Often used in the plural Usage: There were overtones of discontent in his speech

چند عبارات و اصطلاح (۸۲) 08 مرداد 1402

چند عبارات و اصطلاح (۸۲)

به پاس خدماتش in recognition of his/her service He was presented with a gold watch in recognition of his service to the company به پاس خدماتش برای این شرکت یک ساعت(مچی) طلا به اون اهدا شد. شخصی رو دعوا کردن tell somebody off I told her offدعواش کردم کلاس نزار Don’t put on airs صبر […]