صفت های شخصیتی مربوط به خانم ها 03 دی 1403

صفت های شخصیتی مربوط به خانم ها

صفت های شخصیتی مربوط به خانم ها appreciative. قدردان attractive. جالب ,دلربا charming جذاب complaining شاکی dependent وابسته ,متکی dreamy رویاپرداز fickle بی وفا Feminine زنانه ,لطیف Frivolous سبک سر fussy جوشی, دیرپسند high strung بسیار حساس Mild انسان ملایم nagging نق نقو prudish خشک softhearted دل رحم, رحیم sophisticated فرهیخته submissive مطیع talkative پرحرف […]

بایگانی‌های عبارت واژگان - صفحه 42 از 145 - الفبای زبان
پیشوند «Dead» در عبارت اسمی /Dead color 10 بهمن 1402

پیشوند «Dead» در عبارت اسمی /Dead color

واژه dead اگر قبل از صفت بیاد به معنی absolutely و دقیقا می باشد.   Dead right:دقیقا درست Dead shot :کسی که هدفش را دقیق میزند Dead color: رنگ مات Dead sound: صدای گرفته و سنگین که طنین ندارد Dead wall:دیوار بدون پنجره Deadpan: چهره بی احساس Dead certainty: مطلب کاملا اطمینان بخش Dead end: […]

علایم اختصاری رایج در چت کردن (۲) 10 بهمن 1402

علایم اختصاری رایج در چت کردن (۲)

علایم اختصاری رایج در چت کردن DC مخفف: Disconnect به معنای: قطع ارتباط با اینترنت C مخفف: See به معنای: دیدن، می بینمت U R مخفف: Your به معنای: برای شما K مخفف: Okay به معنای: خوبه، باشه، قبوله LTR مخفف: Later به معنای: بعدأ OMG مخفف: Oh My GOD به معنای: آه خدای من!

چند واژه کاربردی (۱۰۰) 10 بهمن 1402

چند واژه کاربردی (۱۰۰)

Blame: To accuse. To hold responsible مقصر دانستن، سرزنش کردن Blanket: A cloth cover used to keep warm پتو Bleed: To lose blood خون آمدن از Blind: Not able to see کور Block: To stop something from being done. To prevent movement بلوك،بلوك کردن Blood: Red fluid in the body خون Blow: To move with […]

عبارات و اصطلاحات وضعیت روحی افراد 09 بهمن 1402

عبارات و اصطلاحات وضعیت روحی افراد

I am on the edge قاتی ام I’m just fine عالیم I’m over the moon خیلی خوشحالم So so ای بد نیستم  I am fried دیگه نمیکشم/تحمل ندارم (جسمی و روحی)  I am fed up دیگه به اینجام رسیده  I am in black mood ناراحتم  I am on my last legs دیگه نا ندارم  I […]

واژگان پرکاربرد در انگلیسی (۹۹) 09 بهمن 1402

واژگان پرکاربرد در انگلیسی (۹۹)

acknowledge تصدیق کردن، قبول کردن، تأیید کردن، قدردانی کردن، اعتراف کردن acquire بدست آوردن، پیدا کردن، حاصل کردن، آموختن adage ضرب المثل، مثل، پند assimilate وفق دادن، جذب کردن، شبیه ساختن، تلفیق کردن assortment دسته، ترتیب، طبقه بندی، دسته بندی caliber استعداد، گنجایش، کالیبر، قطر گلوله condensed متراکم، فشرده، خلاصه شده contradictory مغایر، مخالف، متناقض […]

لغات کاربردی (۹۸) 09 بهمن 1402
معادل پیشرفته؛

لغات کاربردی (۹۸)

Very hard = challenging Tired = exhausted Angry = furious Clean = spotless do = perform/commit/conduct think = suppose/presume good = significant/impressive become better = improve important = remarkable/noticeable make clear = clarify not simple = complicated/ perplexed hard = difficult decide = make a decision

واژه «Spirits» 09 بهمن 1402

واژه «Spirits»

Spirits  Happy; in a good mood=(to be) In good/high spirits  سرحال/خوشحال بودن، حوصله داشتن، شاد و شنگول بودن، هیجان زده بودن   After she won the tennis tournament, Elizabeth was in good spirits الیزابت بعد از اینکه در مسابقات تنیس برنده شد، خوشحال بود.  Sam was in good spirits after receiving his Christmas bonus سام […]

درباره Through &Thorough 08 بهمن 1402

درباره Through &Thorough

 Through این کلمه یک حرف اضافه/قید و به معنی‌های زیر است:  از یک سو به سوی دیگر They walked slowly through the woods آن‌ها به آرامی در جنگل قدم زدند (از یک سو به سوی دیگر در جنگل).  هنگام یک فعالیت (از اول تا آخر یک فعالیت) The children are too young to sit through […]

درباره واژگان million/thousand/hundred 08 بهمن 1402

درباره واژگان million/thousand/hundred

وقتی کلمات “million/thousand/hundred” بعد از یک عدد دقیق می‌آیند، در حالت مفرد و بدون حرف اضافه‌ی “of” بکار می‌روند. مثال: two million pounds two thousand years three hundred four billion  بنابراین عبارت زیر اشتباه است: five/ten/fifteen millions of sth و شکل صحیح آن بصورت زیر است five/ten/fifteen million sth  جمله‌ی زیر نیز اشتباه است: The […]

انواع صداها 07 بهمن 1402

انواع صداها

Sneeze عطسه کردن Cough سرفه کردن Snore خر و پف کردن Moan and groan غرولند کردن Growl غر غر کردن Murmur زمزمه کردن Mumble زیر لب چیزی گفتن Whisper پچ پچ کردن Whistle سوت زدن Shout داد کشیدن Scream جیغ کشیدن Voice صدا(انسان) Sound صدا (غیر انسان)