تهیه خبر؛ ستاره کوشا/

داستان کوتاه انگلیسی Alex’s wish

Every year for his birthday, Alex wants a dog

Every year, he says to his parents that he wants a dog. Alex loves dogs more than any animal in the world, and he wants his dog to be his best friend

Alex’s birthday is today, but he is sad because his parents say to him that he cannot have a dog

There are many reasons that we cannot have a dog in the house, Alex, I am very sorry”, his mom would say to him every year

” Maybe you can have a dog when you are an adult “

Alex sits in his bedroom, he is so sad that again, he cannot have a dog for his birthday

It is the only present he wants in the world. Alex starts to cry on his bed. but suddenly, he can feel something lick his face. He stops crying and looks up. It is a puppy

“Happy birthday, son”, say his parents. His parents are smiling, and Alex is now the happiest boy in the world

الکس هر سال برای تولدش سگ می خواهد.

او هر سال به والدینش می گوید که سگ می خواهد. الکس سگ ها را بیشتر از هر حیوان دیگری در جهان دوست دارد و می خواهد سگش بهترین دوست او باش.د

امروز تولد الکس است ، اما او ناراحت است زیرا والدینش به او می گویند که او نمی تواند سگ داشته باشد.

مادرش هر سال به او می گفت:” دلایل زیادی وجود دارد که ما نمی توانیم سگ در خانه داشته باشیم ، الکس ، من بسیار متاسفم.

“شاید بتوانی در بزرگسالی سگ داشته باشی.

الکس در اتاق خواب خود می نشیند ، او از این قضیه ناراحت است که باز هم نمی تواند برای تولدش سگ داشته باشد.

این تنها هدیه ای است که او در جهان می خواهد. الکس روی تخت شروع به گریه کردن می کند. اما ناگهان ، او احساس میکند چیزی صورتش را لیس می زند. گریه اش را متوقف می کند و سرش را بالا می اندازد. توله سگ است!

پدر و مادرش می گویند: “تولدت مبارک پسر”. والدینش لبخند می زنند و الکس اکنون خوشبخت ترین پسر جهان است.