۵ اصطلاح فوق العاده کاربردی در مورد ساعت/ ساعتم عقب است 20 آبان 1403

۵ اصطلاح فوق العاده کاربردی در مورد ساعت/ ساعتم عقب است

   My watch is 5 minutes slow  ساعتم ۵ دقیقه عقب هست.  My watch is 5 minutes fast  ساعتم ۵ دقیقه جلو هست.  My watch has stopped  ساعتم خوابیده (کار نمیکنه).  He looked at/glanced at/consulted his watch  او به ساعتش نگاه کرد.  I don’t like to wear a watch  دوست ندارم ساعت به دستم ببندم.

بایگانی‌های اصطلاحات زبان انگلیسی - صفحه 59 از 93 - الفبای زبان
اصطلاح carry weight 29 شهریور 1402

اصطلاح carry weight

carry weight=be influential تاثیرگذار بودن/ اهمیت داشتن برای دیگران Her opinion carries a lot of weight with us نظرات او برای ما دارای اهمیت /با ارزش است

face a challenge به چه معناست؟ 29 شهریور 1402

face a challenge به چه معناست؟

face a challenge=faced with something difficult or unpleasant با چالش مواجه شدن But he will need more than a magnetic personality as he faces the toughest challenges of any peacetime President اما او به چیزی بیش از یک شخصیت کاریزماتیک نیاز دارد زیرا با سخت ترین چالش های هر رئیس جمهور زمان صلح روبرو است […]

اصطلاح have a word 29 شهریور 1402

اصطلاح have a word

have a word=to talk about something with somebody با کسی حرف زدن I hope they will have a word with some of the mums امیدوارم با برخی از مادران صحبتی داشته باشند

upper echelons 29 شهریور 1402

upper echelons

upper echelons بالاترین رتبه در یک جامعه یا سازمان After years of service, she is now in the upper echelon of city officials او پس از سال ها خدمت، اکنون در رده بالای مقامات شهری قرار دارد

اصطلاح Having an Ace up the sleeve 28 شهریور 1402

اصطلاح Having an Ace up the sleeve

have ace up my sleeve= a powerful and often secret weapon چیزی در آستین داشتن/ برگ برنده داشتن/ رو کردن آس/ این اصطلاح در اواسط دهه ۱۸۰۰ در بازی های پوکر مورد استفاده قرار گرفت. کارت آس کارت بالا است. کسی که در بازی پوکر تقلب می کند ممکن است یک آس در آستین خود […]

اصطلاح hook, line, and sinker 28 شهریور 1402

اصطلاح hook, line, and sinker

hook, line, and sinker= used to emphasize that someone has been completely deceived or tricked=completely, totally, شخصی که کاملا فریب خورده/ اصطلاح به دام افتادن/ تمام و کمال What I told him was not true, but he fell for it hook, line and sinker چیزی که بهش گفتم حقیقت نداشت ولی او کاملاً باورش کرد

naughty by nature 27 شهریور 1402

naughty by nature

She is kind by nature او ذاتا انسان مهربانیه She is patient by nature او ذاتا صبور است She is naughty by nature او ذاتا بدجنسه/شیطونه She is emotional by nature او ذاتا احساساتیه

اصطلاحdrop dead gorgeous 26 شهریور 1402

اصطلاحdrop dead gorgeous

She is drop dead gorgeous

اصطلاح until further notice 26 شهریور 1402

اصطلاح until further notice

As cold as stone=as cold as ice خیلی سرد و بی احساس my condolences تسلیت می گویم may god bless your mother with eternal peace امیدوارم خدا مادرت را بیامرزد و همیشه در آرامش ابدی باشد until further notice تا اطلاع ثانوی I’m not going to do any sport until further notice تا اطلاع ثانوی […]

ازت گله دارم! 22 شهریور 1402

ازت گله دارم!

have a bone to pick with someone=have reason to disagree or be annoyed with someone دلخوری داشتن/ گله داشتن/ I have a bone to pick with you ازت گله دارم I have a bone to pick with you, Sara; I heard how you criticized me at the meeting last night ازت (دلخورم) گله دارم سارا، […]