Don’t give up جا نزن/ تسلیم نشو Don’t look back به گذشته فکر نکن never look back هرگز به گذشته برنگرد/ پیش رفتن در مسیر موفقیت

You mark my wordsبه حرفم می‌رسی. No offense جسارت نباشه! I’m ever so sorryخیلی متاسفم I apologizeمعذرت میخوام Pardon meببخشید I owe you an apologyیک عذر خواهی بهت بدهکارم

Fit as a fiddle=in very good health سالم و سرحال/ وضعیت سلامتی عالی My great grandmother is surprisingly fit as a fiddle مادربزرگ من به طرز شگفت انگیزی حالش خوب است

Bite the bullet=to force yourself to do something unpleasant or difficult اجبار خود به کار تحمل شرایط سخت/ کاری را به زور یا صلاح حود انجام دادن/ کتاب معروف قورباغه ات را قورت بده I hate going to the dentist, but I’ll just have to bite the bullet من از رفتن به دندانپزشک متنفرم، اما […]

break a leg=good luck اصطلاح کنایه آمیز پات بشکنه! که بر می گردد به یک افسانه قدیمی قرن گذشته و خرافات رایج در شرط بندی مسابقات اسب دوانی، که اعتقاد داشتن آرزوی خوش شانسی برای یه سوارکار، برعکس باعث بدبیاری میشه!به خاطر همین از جملات منفی «پات بشکنه» استفاده می کردن که با خودش شانس […]

Words fail me نمی دونم چی بگم/ زبانم قاصر است مثال: ‘?So what do you think about that purple outfit Tom is wearing!Words fail me نظرت درباره تیپ و سر و وضع بنفش تام چیه ؟-واقعا نمیدونم چی بگم.!! Words fail me!! how can I thank you enough for all the things you’ve done واقعا […]

These shoes are pinching این کفشها پاهامو میزنه Your shoes/socks are mismatching کفشاتو \جوراباتو تا به تا پوشدی

give or takeکم و بیش، تقریبا it’ll be ready at six, give or take a few minutes ساعت شیش آمادست، تقریبا چند دیقه دیگه I guess it’ll cost give or take 150000 euros گمونم تقریبا ۱۵۰۰۰۰ یورو آب بخوره

So to speak=In other words=so to say به بیان دیگر Ali is a doctor, so to speak he can treat patients علی یک پزشک است، بنابراین/به عبارت دیگر می تواند بیماران را درمان کند

Long story short خلاصه داستان/ مفید و مختصر گویی در زبان بریتیش برای اینکه مختصر گویی کنیم و بحث را خلاصه و مفید کنیم از این اصطلاح استفاده می کنیم. در انگلیسی آمریکایی برای این اصطلاح to make a long story short را استفاده می کنیم. to make a long story short