۳ اصطلاح کاربردی/ «بی رحم بودن» به انگلیسی 03 آذر 1403

«Screw the pooch» به چه معناست؟
۳ اصطلاح کاربردی/ «بی رحم بودن» به انگلیسی

Screw the pooch مرتکب اشتباه مهمی شدن / سوتی جدی ای دادن   Settle the score تنبیه کردن/ انتقام گرفتن از اشتباه یا بی عدالتی گذشته Take no prisoners سنگ دلی و بی رحمی کردن؛ رحم نکردن

بایگانی‌های اصطلاحات زبان انگلیسی - صفحه 54 از 95 - الفبای زبان
اصطلاح «A bad apple» 03 آبان 1402

اصطلاح «A bad apple»

A bad apple اصطلاح سیب فاسد / یک فرد فاسد در یک گروه/ فرد Instead of focusing on college, he spends his time hanging out with bad apples او به جای تمرکز بر دانشگاه، وقت خود را با آدم های فاسد می گذراند

اصطلاح Bolt from the blue 03 آبان 1402

اصطلاح Bolt from the blue

Bolt from the blue=a complete surprise معنای تحت الفظی این اصطلاح به معنی درآمدن یک پیچ از آب است. یک رخداد غیرمنتظره/ اجل معلق The resignation of the chairman came like a bolt from the blue استعفای رئیس هیئت مدیره مانند یک اتفاق غیرمنتظره بود

اصطلاح No such luck 02 آبان 1402

اصطلاح No such luck

No such luck ما ازین شانس ها نداریم We hoped we could still get tickets, but no such luck، they had all been sold امیدوار بودیم هنوز بتوانیم بلیط تهیه کنیم، اما ما از این شانس ها نداریم ، آنها فروخته شده بودند

اصطلاح !I’m torn 01 آبان 1402

اصطلاح !I’m torn

I’m torn دو دلم If you are torn between two or more things, you cannot decide which to choose, and so you feel anxious or troubled اگر بین دو یا چند چیز دو دل هستید، نمی توانید تصمیم بگیرید که کدام را انتخاب کنید و بنابراین احساس اضطراب یا ناراحتی می کنید.

چند اصطلاح کاربردی (۱۰۲) 01 آبان 1402

چند اصطلاح کاربردی (۱۰۲)

I wouldn’t miss it for the world سرم هم بره آنرا از دست نمی دم. They made him liquidated سرش رو زیر آب کردند. You should meet each other in mid wayYou should meet each other in half way شما باید کوتاه بیایید. He is ahead of himselfاو سر از پا نمی شناسد. Take it […]

اصطلاح «I’m in charge of» 01 آبان 1402

اصطلاح «I’m in charge of»

I’m in charge of مسئول بودن/ متصدیِ… She is in charge of hiring new employees او مسئول استخدام کارمندان جدید است My assistant will be in charge of the department in my absence معاون من در غیاب من مسئول بخش خواهد بود Mr. Smith is in charge of this class آقای اسمیت مسئول این کلاس […]

اصطلاح «Don’t play hard to get» 01 آبان 1402

اصطلاح «Don’t play hard to get»

Don’t play hard to get ناز نکن/ I wanted her and she was playing hard to get من او را می خواستم و او برای من ناز می کرد!

اصطلاح «یاد آن روزها بخیر»! 01 آبان 1402

اصطلاح «یاد آن روزها بخیر»!

Those were the days یاد اون روزا بخیر !When I was a kid, we spent our summers at the beach. Those were the days !وقتی بچه بودم، تابستان ها را در ساحل می گذراندیم. یاد آن روزها بخیر!

اصطلاح I wasn’t born yesterday 01 آبان 1402

اصطلاح I wasn’t born yesterday

I wasn’t born yesterday=to not be stupid or easy to deceive بچه که نیستم!/ احمق و ساده نیستم You don’t fool me I wasn’t born yesterday منو احمق فرض نکن بچه که نیستم!

چند اصطلاح کاربردی (۱۰۱) 01 آبان 1402

چند اصطلاح کاربردی (۱۰۱)

Put in a good word for megive a good word for me سفارش ما رو هم بکن. You just get that guilt trip شما عذاب وجدان خواهید گرفت. I take it as it comes هر چه شد، شد(هر چه شد. بادا باد) I took a risk دل را به دریا زدم. He is just sitting […]