«Screw the pooch» به چه معناست؟
۳ اصطلاح کاربردی/ «بی رحم بودن» به انگلیسی
Screw the pooch مرتکب اشتباه مهمی شدن / سوتی جدی ای دادن Settle the score تنبیه کردن/ انتقام گرفتن از اشتباه یا بی عدالتی گذشته Take no prisoners سنگ دلی و بی رحمی کردن؛ رحم نکردن
اصطلاحی برای ابراز ناباوری
A likely story برای ابراز ناباوری در مورد یک مسئله استفاده می شود/ تو گفتی و منم باور کردم…/داستان سازی غیرواقعی He said he bought them all very cheaply from some guy he knows.” “That’s a likely story” او گفت که همه آنها را بسیار ارزان از یک مردی که می شناسد خریده است.” “او […]
اصطلاح «موفقیت حتمی است»
It’s in the bag=Assured of success, virtually accomplished or won موفقیت حتمیه/اطمینان از موفقیت The coach thought the trophy was in the bag مربی فکر می کرد موفقیت ما حتمی است
اصطلاح I was skeptical + دو اصطلاح دیگر
I was skeptical شک داشتم Against my will بر خلاف میل باطنی من… If I do say so myself تعریف از خود نباشه
اصطلاح that explains it + دو اصطلاح دیگر
Oh, that explains it پس قضیه این بوده! !You sold me منو متقاعد کردی! Bury the hatchet کدورت ها رو کنار بزار
اصطلاح Cost an arm and a leg
Cost an arm and a leg=To be very expensive cost a fortune=cost the earth خیلی لوکس و گران قیمت/هم قیمت خون آدم That luxury car must have cost him an arm and a leg آن ماشین لوکس باید برای او خیلی گران /به قیمت خون آدم است
اصطلاح آتش بس!
bury the hatchet=end a quarrel or conflict and become friendly آتش بس کردن/ صلح کردن Jerry and Cindy had been avoiding each other since the divorce, but I saw them together this morning, so they must have buried the hatchet جری و سیندی از زمان طلاق از یکدیگر دوری می کردند، اما من امروز صبح […]
اصطلاح Call it a day
Call it a day=To stop working or to end an activity برای امروز بسه/ دست کشیدن از کار I’m getting a bit tired now let’s call it a day من الان دارم کمی خسته می شوم برای امروز کافی است.
اصطلاح Cold feet
Cold feet=Feeling nervous or hesitant about doing something احساس اضطراب و ترس / تردید/ I was going to try bungee jumping, but I got cold feet می خواستم بانجی جامپینگ را امتحان کنم، اما اضطراب /ترس دارم
اصطلاح All in the same boat
All in the same boat=In a similar situation, in the same position در وضعیت یکسانی هستیم/ شرایط یکسان/دچار همان مخمصه Everyone’s got too much work we’re all in the same boat همه کار زیادی دارند شرایط همه ما یکسان است
I’m on to you + دو اصطلاح دیگر
I’m done talking دیگه حرفی ندارم As far as it goes تا حدودی I’m on to you آمار تو دارم
Saturday, 23 November , 2024