چند اصطلاح کنایه وار در موقعیت های حواس پرتی افراد 22 آبان 1403

چند اصطلاح کنایه وار در موقعیت های حواس پرتی افراد

در فرهنگ خودمان اگر کسی حواس پرتی کند و وسیله ای را جابگذارد شاید به او بگیوییم «خسته نباشی» یا «صبح بخیر»و …. در زبان انگلیسی هم اصطلاحاتی برای این موقعیت در نظر گرفته شده است. در چنین موقعیت‌هایی در انگلیسی محاوره‌ای و” Slang “امریکایی از واژه‌ی” Fail “به کنایه استفاده میشه. همچنین از دو […]

بایگانی‌های اصطلاحات زبان انگلیسی - صفحه 52 از 94 - الفبای زبان
اصطلاح Tea time 06 آبان 1402

اصطلاح Tea time

اصطلاح اسلنگ tea time به معنی وقت غیبت یا وقت گپ و گفت خودمانی هم استفاده می شود. It’s tea time=slip the tea=gossip وقت غیبته/ صحبت ها(غیبت ها) رو بریز وسط

اصطلاح Keep the change و ۲ اصطلاح دیگر 06 آبان 1402

اصطلاح Keep the change و ۲ اصطلاح دیگر

You just say the word تو فقط لب تر کن Seeing is believing تا نبینم باور نمی کنم Keep the change بقیه اش برای خودت

سه اصطلاح کاربردی 06 آبان 1402

سه اصطلاح کاربردی

It’s not rocket science آپولو نیم خوای هوا کنی! It’s like talking to a brick wall انگار دارم با دیوار حرف می زنم !the pot calling the kettle black دیگ به دیگ می گه روت سیاه

اصطلاح واسه من رئیس بازی درنیار! 06 آبان 1402

اصطلاح واسه من رئیس بازی درنیار!

Don’t boss me around واسه من رئیس بازی درنیار I wish he’d stop bossing me around ای کاش دست از رئیس بازی برای من بر می داشت She doesn’t let anyone boss her around او به کسی اجازه نمی دهد که برایش رئیس بازی دربیاورد You were missed جات خالی بود I’m sorry I was […]

!You are so petty 06 آبان 1402

!You are so petty

!You are so petty خیلی عقده ای هستی! ?Where ‘s your head حواست کجاست؟

چهار دیواری اختیاری! 06 آبان 1402

چهار دیواری اختیاری!

!My house my rules چهار دیواری اختیاری!

عباراتی برای شروع صبحت در زبان انگلیسی 03 آبان 1402

عباراتی برای شروع صبحت در زبان انگلیسی

As a matter of fact / in factدر حقیقت ، راستش رو بخواید As is known / as it is knownهمونطور که میدونید As was pointed out/ as noted earlierهمونطور که اشاره کردم As you knowهمونطور که میدونید Besidesگذشته از این ، علاوه بر این

اصطلاح «A bad apple» 03 آبان 1402

اصطلاح «A bad apple»

A bad apple اصطلاح سیب فاسد / یک فرد فاسد در یک گروه/ فرد Instead of focusing on college, he spends his time hanging out with bad apples او به جای تمرکز بر دانشگاه، وقت خود را با آدم های فاسد می گذراند

اصطلاح Bolt from the blue 03 آبان 1402

اصطلاح Bolt from the blue

Bolt from the blue=a complete surprise معنای تحت الفظی این اصطلاح به معنی درآمدن یک پیچ از آب است. یک رخداد غیرمنتظره/ اجل معلق The resignation of the chairman came like a bolt from the blue استعفای رئیس هیئت مدیره مانند یک اتفاق غیرمنتظره بود

اصطلاح No such luck 02 آبان 1402

اصطلاح No such luck

No such luck ما ازین شانس ها نداریم We hoped we could still get tickets, but no such luck، they had all been sold امیدوار بودیم هنوز بتوانیم بلیط تهیه کنیم، اما ما از این شانس ها نداریم ، آنها فروخته شده بودند