چند اصطلاح کنایه وار در موقعیت های حواس پرتی افراد 22 آبان 1403

چند اصطلاح کنایه وار در موقعیت های حواس پرتی افراد

در فرهنگ خودمان اگر کسی حواس پرتی کند و وسیله ای را جابگذارد شاید به او بگیوییم «خسته نباشی» یا «صبح بخیر»و …. در زبان انگلیسی هم اصطلاحاتی برای این موقعیت در نظر گرفته شده است. در چنین موقعیت‌هایی در انگلیسی محاوره‌ای و” Slang “امریکایی از واژه‌ی” Fail “به کنایه استفاده میشه. همچنین از دو […]

بایگانی‌های اصطلاحات زبان انگلیسی - صفحه 34 از 94 - الفبای زبان
چند اصطلاح درباره امتحانات 24 بهمن 1402

چند اصطلاح درباره امتحانات

I didn’t crack a book all semester کل ترم لای کتاب رو باز نکردم. I am burning the midnight oil شبها تا دیر وقت درس میخونم. I aced the test امتحانم رو عالی دادم. I messed/screwed up the test امتحانم رو افتضاح دادم. I passed with flying colors با نمره عالی پاس کردم. I passed […]

اصطلاح «ignorance is bliss» به چه معناست؟ 24 بهمن 1402

اصطلاح «ignorance is bliss» به چه معناست؟

ignorance is bliss مصداق ضرب المثل معروف «بی خبری، خوش خبری است»/نادانی سعادت است if you do not know about something, you do not worry about it What’s the point in knowing about all these problems if we can’t do anything about them? Sometimes ignorance is bliss, you know اگر نتوانیم کاری در مورد آنها […]

جملات و اصطلاحات کاربردی (۱۰۵) 23 بهمن 1402

جملات و اصطلاحات کاربردی (۱۰۵)

He is loaded وضعش توپه It is a pig in a poke مفت گرونه Quick-buck artist مفت خور Poor you آخی Tv dinner شام اماده یا حاضری Be it so هرچه بادا باد He is rolling in it طرف خرپوله

۲ اصطلاح/  For the time being & For sure 23 بهمن 1402

۲ اصطلاح/ For the time being & For sure

For the time being = For now  Temporarily موقتا، فعلا، عجالتا  For the time being, Janet is working as a waitress, but she really hopes to become an actress soon. جانت فعلا یک گارسون است، اما واقعا امیدوار است که روزی یک هنرپیشه شود.  We’re living in an apartment for now, but soon we’ll be […]

۴ اصطلاح کاربردی/  !I’m reaping what I sow 23 بهمن 1402

۴ اصطلاح کاربردی/ !I’m reaping what I sow

feel that something is wrong احساس کردن اینکه کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است Stop being a damn fool دست از خل بازی بردار I’m reaping what I sow هر چه کاشتم را درو میکنم- دارم سزای کار خودم را میبینم Beat it بزن به چاک

۵ اصطلاح و عبارت کاربردی/He’s Open to Bribery 21 بهمن 1402

۵ اصطلاح و عبارت کاربردی/He’s Open to Bribery

He’s Open to Bribery   او اهل رشوه است He’s a Bad Egg   ادم ناتویی است His Metal Is Bad جنسش شیشه خورده داره(تخته‌ش کمه) He’s Cut No Ice   حناش دیگه رنگی نداره He’s a Big Shot آدم کله گنده(خیلی مشهور) ای است

جملات و اصطلاحات کاربردی (۱۰۴) 21 بهمن 1402

جملات و اصطلاحات کاربردی (۱۰۴)

don’t put me off حواسمو پرت نکن the choice is yours حالا خود دانی truth hurts حقیقت تلخه it made my mouth water دهنم آب افتاد eat your heart out دلت بسوزه

چند اصطلاح کاربردی با واژه extent 18 بهمن 1402

چند اصطلاح کاربردی با واژه extent

  to a certain extent/to some extent/to an extent (=partly) تا حدودی We all to some extent remember the good times and forget the bad همه‌ی ما تا حدودی زمان‌های خوب را به یاد می‌آوریم و زمان‌های بد را فراموش می‌کنیم. I do agree with him to an extent من با او تا حدودی موافقم. […]

اصطلاحات رانندگی (۲)/ گاز بده 18 بهمن 1402

اصطلاحات رانندگی (۲)/ گاز بده

Hop in بپر بالا،سوار شو push the gas گاز بده make a U turn دور بزن speed up تند برو slow down آهسته برو make a right بپیچ به راست make a left بپیچ به چپ back it up برو عقب hit the brakes بزن رو ترمز

اصطلاحات کاربردی در بیمارستان 18 بهمن 1402

اصطلاحات کاربردی در بیمارستان

عمل جراحی: Surgery آمپول:Needle عمل سرپایی: Out-Patient Surgery بستری: In-Patient تشخیص دکتر: Diagnosis بیمار: Patient بیماری: Disease کم‌آبی بدن: Dehydration حمله قلبی: Heart attack اورژانسی: Urgent اورژانس: Emergency بالا آوردن: Throw Up زخم: Scar بخیه: Stitch ورم: Bump آزمایش ادرار: Urine Sample آزمایش خون: Blood Sample نسخه: Prescription تجویز کردن: Prescript کبودی: Bruise گرفتگی ماهیچه: […]