oblige=make someone legally or morally bound to an action or course of action مجبور کردن/ وادار ساختن اخلاقی یا قانونی/موظف بدون طبق قانون Her job obliges her to work overtime and on weekends شغل او او را مجبور می کند که اضافه کاری و در آخر هفته ها کار کند They asked for food and […]
oblige=make someone legally or morally bound to an action or course of action
مجبور کردن/ وادار ساختن اخلاقی یا قانونی/موظف بدون طبق قانون
Her job obliges her to work overtime and on weekends
شغل او او را مجبور می کند که اضافه کاری و در آخر هفته ها کار کند
They asked for food and he obliged with soup and sandwiches
آنها غذا خواستند و او مجبور شد با سوپ و ساندویچ پذیرایی کند
doctors are obliged by law to keep patients alive while there is a chance of recovery
پزشکان طبق قانون موظف/مجبورند هستند تا زمانی که احتمال بهبودی وجود دارد، بیماران را زنده نگه دارند
http://alefbayezaban.ir/?p=9020
Sunday, 17 November , 2024