صفت های متضاد در انگلیسی
صفت های متضاد در انگلیسی Same = همانند Different = متفاوت Clean = تمیز Dirty = کثیف Dry =خشک Wet = خیس Far = دور Near = نزدیک Alive = زنده Dead = مرده Best = بهترین Worst = بدترین Bitter = تلخ Sweet = شیرین Calm = آرام Nervous = عصبی
اصطلاح عبارتی «Water down» به چه معناست؟
water down=to dilute or weaken with water رقیق کردن با آب یا هر چیز دیگری/ تغییر با تحریف چیزی They have returned with a watered-down version of the proposal آنها با یک نسخه تحریف شده از این پیشنهاد بازگشته اند He was careful to check that his suppliers were not watering down the […]
افعال عبارتی پرکاربرد(۱۲)
point out اشاره کردن take off بلند شدن هواپیما write down نوشتن eat out بیرون غذا خوردن put out غذا خوردن break up جدایی، جدا شدن fill in پر کردن
چند عبارت کوتاه کاربردی (۱۱۱)
apart from جدای از as well as همچنین inside of توی in spite of علیرغم because of بخاطر due to بنا بر، طبق
فعل عبارتی «Rack up»
Rack up جمع کردن یا دستیابی به چیزی، معمولاً یک امتیاز یا مقدار/ ( در مسابقه – امتیاز) کسب کردن، نایل شدن، دست یافتن He’s RACKED UP a number of convictions for speeding او به دلیل سرعت غیرمجاز محکوم شده است rack up massive expenses هزینه های انبوه روی دست کسی یا جایی […]
افعال عبارتی پرکاربرد (۱۱)
Stand up ایستادن Stand out متمایز بودن Stand back عقب ایستادن Stand down کناره گیری کردن Stand by کنار کسی ماندن Stand in جایگزین کسی شدن
چند عبارت و اصطلاح مهم (۱۱۰)
I am worried دلم شور میزنه Good old days یاد اون روزها بخیر Stick to your job بچسب به کارت God willing انشاالله Back to work به کارت برس It’s all your fault همش تقصیر تو است Hold your words حرف دهنتو بفهم As you wish هر جور راحتی
چند اصطلاح کاربردی با Get
ا به خودت مسلط باش! Get over it باهاش کنار بیا! Get real واقع بین باش! Get off me دست از سرم بردار! ولم کن! Get off your high horse مغرور نباش! Get a move on بجنب! زود باش! Get lost برو گم شو! Get to the point برو سر اصل مطلب
اصطلاح in the throes به چه معناست؟
in the throes=in the middle of doing or dealing with something very difficult or painful وسط کاری بودن، درگیر فرآیندی بودن !We’re in the throes of repairing an old house. What a job ما در تنگنای تعمیر یک خانه قدیمی هستیم. چه شغلی! The country is presently in the throes of the worst […]
اصطلاح a ballpark figure
a ballpark figure عددی که نزدیک به رقم واقعی است/ برآورد تقریبی Fifty is a ball-park figure. It’s close to our class size They are working on a ballpark figure of 1 billion, but even this may not be enough
Friday, 27 December , 2024