بایگانی‌های اصطلاحات ضروری 504 - صفحه 26 از 56 - الفبای زبان
عبارات کاربردی (۱۰۰) 13 آبان 1402

عبارات کاربردی (۱۰۰)

Be creative خلاق باش Be relaxed آرام باش Be motivated باانگیزه باش Be educated تحصیل کرده باش Be thoughtful با ملاحظه باش Be kind مهربان باش Be determined مصمم باش Be good خوب باش

اصطلاح Call it a day 08 آبان 1402

اصطلاح Call it a day

Call it a day=To stop working or to end an activity برای امروز بسه/ دست کشیدن از کار I’m getting a bit tired now let’s call it a day من الان دارم کمی خسته می شوم برای امروز کافی است.

I’m speechless  + دو اصطلاح دیگر 07 آبان 1402

I’m speechless + دو اصطلاح دیگر

I’m speechless زبانم بند آمده The choice is yours انتخاب با توئه I’m not convinced متقاعد نشدم

اصطلاح Take a sip 07 آبان 1402

اصطلاح Take a sip

Get well soon زودتر خوب شو I kid you not شوخی نمی کنم Take a sip یه قُلپ بخور

نحوه بیان « منو یاد … میندازی » 06 آبان 1402

نحوه بیان « منو یاد … میندازی »

برای بیان ” منو یاد … میندازی ” از ساختار زیر استفاده می‌شود : You remind me of مثال:You remind me of my pastتو منو یاد گذشته خودم میندازی. You remind me of my late motherتو منو یاد مادر مرحومم میندازی. You remind me of my childhoodتو منو یاد دوران کودکی خودم میندازی.

اصطلاح Keep the change و ۲ اصطلاح دیگر 06 آبان 1402

اصطلاح Keep the change و ۲ اصطلاح دیگر

You just say the word تو فقط لب تر کن Seeing is believing تا نبینم باور نمی کنم Keep the change بقیه اش برای خودت

سه اصطلاح کاربردی 06 آبان 1402

سه اصطلاح کاربردی

It’s not rocket science آپولو نیم خوای هوا کنی! It’s like talking to a brick wall انگار دارم با دیوار حرف می زنم !the pot calling the kettle black دیگ به دیگ می گه روت سیاه

add color to و give color to 03 آبان 1402

add color to و give color to

add color to و give color to زمانی از عبارت add color to something استفاده می کنیم که بخواهیم با اضافه کردن جزئیات مطلبی را برای مخاطب جالب تر و هیجان انگیزتر کنیم. The lecturer told a few jokes to add color to his talks این اصطلاح بیشتر کاربرد حقوقی دارد-زمانی give color to something […]

اصطلاح «A bad apple» 03 آبان 1402

اصطلاح «A bad apple»

A bad apple اصطلاح سیب فاسد / یک فرد فاسد در یک گروه/ فرد Instead of focusing on college, he spends his time hanging out with bad apples او به جای تمرکز بر دانشگاه، وقت خود را با آدم های فاسد می گذراند

اصطلاح No such luck 02 آبان 1402

اصطلاح No such luck

No such luck ما ازین شانس ها نداریم We hoped we could still get tickets, but no such luck، they had all been sold امیدوار بودیم هنوز بتوانیم بلیط تهیه کنیم، اما ما از این شانس ها نداریم ، آنها فروخته شده بودند