بایگانی‌های اصطلاحات زبان انگلیسی - صفحه 26 از 74 - الفبای زبان
عبارات کاربردی (۱۰۰) 13 آبان 1402

عبارات کاربردی (۱۰۰)

Be creative خلاق باش Be relaxed آرام باش Be motivated باانگیزه باش Be educated تحصیل کرده باش Be thoughtful با ملاحظه باش Be kind مهربان باش Be determined مصمم باش Be good خوب باش

اصطلاح That’s the way the cookie crumbles 13 آبان 1402

اصطلاح That’s the way the cookie crumbles

  That’s the way the cookie crumbles کاری است که شده/ چاره ای نیست   That’s the way things go sometimes and there’s nothing you can do about it زندگی همین است، جز این نمی‌شود، چاره‌ای نیست، وضعیتی که پیش آمده و کاری در مورد آن نمی‌توان انجام داد  You lost your job? That’s the […]

!Thanks for having me 10 آبان 1402

!Thanks for having me

Thanks for having me=thank you for inviting me ممنون که دعوتم کردی! Thank you for having me over to your house از اینکه من را به خانه خود دعوت کردید متشکرم Thank you so much for having me to your birthday celebration خیلی ممنون که منو به جشن تولدت دعوت کردی

خیلی پرتی از موضوع +دو اصطلاح دیگر 10 آبان 1402

خیلی پرتی از موضوع +دو اصطلاح دیگر

You’re way off base خیلی از موضوع پرتی ?Who asked you کی از تو نظر خواست؟ Joke’s on you ضایع شدی/ خیت شدی

«ابراز دلخوری» به صورت جدی از شخصی 09 آبان 1402

«ابراز دلخوری» به صورت جدی از شخصی

You cut me to the quick=to hurt someone’s feelings a lot بدجوری نارحتم کردی! Her thoughtless remark cut him to the quick اظهارات بی فکرانه او مرا به شدت ناراحت کرد

اصطلاح I was skeptical + دو اصطلاح دیگر 09 آبان 1402

اصطلاح I was skeptical + دو اصطلاح دیگر

I was skeptical شک داشتم Against my will بر خلاف میل باطنی من… If I do say so myself تعریف از خود نباشه

اصطلاح Call it a day 08 آبان 1402

اصطلاح Call it a day

Call it a day=To stop working or to end an activity برای امروز بسه/ دست کشیدن از کار I’m getting a bit tired now let’s call it a day من الان دارم کمی خسته می شوم برای امروز کافی است.

اصطلاح Cold feet 08 آبان 1402

اصطلاح Cold feet

Cold feet=Feeling nervous or hesitant about doing something احساس اضطراب و ترس / تردید/ I was going to try bungee jumping, but I got cold feet می خواستم بانجی جامپینگ را امتحان کنم، اما اضطراب /ترس دارم

اصطلاح All in the same boat 08 آبان 1402

اصطلاح All in the same boat

All in the same boat=In a similar situation, in the same position در وضعیت یکسانی هستیم/ شرایط یکسان/دچار همان مخمصه Everyone’s got too much work we’re all in the same boat همه کار زیادی دارند شرایط همه ما یکسان است

I’m on to you + دو اصطلاح دیگر 07 آبان 1402

I’m on to you + دو اصطلاح دیگر

I’m done talking دیگه حرفی ندارم As far as it goes تا حدودی I’m on to you آمار تو دارم