واژ’گان Dipshit & Chin up
Dipshit=a contemptible or inept person آدم بی عرضه و ناتوان Chin up=to stay cheerful and hopeful during difficult times شاد بودن علی رغم داشتن مشکلات/ صورتمو با سیلی سرخ نگه می دارم/ He’s still keeping his chin up despite all his health problems او با وجود تمام مشکلات سلامتی اش همچنان شادی بودنش را حفظ […]
معانی مختلف Look up
Look up این فعل عبارتی علاوه بر اینکه به معنی جستجو کردن چیزی در کتاب و یا جایی هست به معنای بهتر شدن و ارتقا دادن اوضاع / در گفتمان و محاوره به معنی سر زدن به کسی به کار می رود. به مثالهای زیر دقت کنید: به معنای جستجو کردن و به دنبال چیزی […]
تفاوت Talk To & Talk With
وقتی می گوییم talk to یعنی یک گفتگوی معمولا یک طرفه که یک نفر بیشتر صحبت می کند و طرف دیگر گوش می دهد. اما در talk with یعنی هر دو طرف یک مکالمه یا یک گفتگوی فعال دارند. I hate the time, when someone talks to me and I have no choice but to […]
چند واژه زیبای انگلیسی
Petrichor بوی دلپذیر خاک بعد بارون Pluviophile کسی که عاشق بارونه و وقتی بارون میاد احساس آرامش و لذت میکنه Euphoria احساس هیجان شدید و خوشحالی Solitude تنهایی و خلوت Aurora شفق قطبی
تفاوت Migrate & Emigrate & Immigrate
معانی مهاجرت در انگلیسی و تفاوت انها Emigrate ImmigrateMigrate Emigrate = to “leave” your native country to live in another countryمهاجرت کردن و “رفتن” از کشور فعلی برای سکونت در کشوری دیگر؛ برون کوچ کردن Almost everybody in Russia wants to emigrate تقریبا همه ی مردم روسیه میخوان مهاجرت کنند (به خارج از روسیه)! Immigrate […]
چند عبارت جذاب (۹۶)
چای کمرنگ میخوام I’d like weak tea چای پررنگ می خواهم I’d like strong tea دروغ تحویل من نده Don’t give me that به حرفات اهمیت نمی دهم Talk to the hand
۳ واژه مرتبط/ مستاجر و صاحبخانه
Tenant مستاجر landlord مرد صاحبخانه landlady زن صاحبخانه
چند واژه کاربردی (۸۹)
actionکنش، کردار، کار، عمل، فعل، اقدام، رفتار، جدیت، جنبش، حرکت، جریان، اشاره، تاثیر، اثر جنگ، نبرد، پیکار، اشغال نیرو های جنگی، گزارش، وضع، طرز عمل، (حقوق) اقامه ی دعوا، جریان حقوقی، تعقیب، بازی، تمرین، سهم، سهام شرکت action battleرزم، پیکار، جدال، مبارزه، ستیز، جنگ، نبرد، نزاع، زد و خورد، جنگ کردن battle blueآبی، نیلی، مستعد […]
چند واژه کاربردی (۸۸)
antecedentپیشین، پیشی، سابق، مقدم، مقدمه، سابقه، (دستور زبان) مرجع ضمیر، دودمان، تبار backdropپرده ی پشت صحنه ی تئاتر historyتاریخ، تاریخچه، سابقه، پیشینه، (پزشکی) بیمارنامه history precedentسابقه داشتن، مقدم بر، مسبوق به سابقه، ماقبل، مقدم، سابقه، نمونه recordنگاشتن، ثبت کردن، ضبط کردن، ضبط شدن ثبت، یادداشت، نگارش، تاریخچه، صورت مذاکرات، صورت جلسه، سابقه، پیشینه، بایگانی، ضبط، […]
Tuesday, 21 January , 2025