عباراتی برای «بهتر نیست؟ فکر خوبی نیست؟ ایده خوبیه؟» در انگلیسی
برای گفتن : “بهتر نیست”؟ “فکر خوبی نیست”؟ “ایده خوبیه”؟ ?Should I invite my friend to the party ایده خوبیه دوستمو به مهمونی دعوت کنم؟ I should get a new car, because this one is old بهتره که یک ماشین جدید بگیرم، چون این یکی کهنه شده. برای گفتن: “راه درست اینه.” “بهترین کار اینه.” […]
چند تا اصطلاح کاربردی با Breath
take a breath نفس بکش let your breath out نفستو بده بیرون hold your breath نفستو حبس کن be out of breath نفس کسی گرفته (مثلا: نفسم گرفته) be short of breath تنگی نفس داشتن Don’t waste your breath بحث بیخودی نکن
چند عبارت و اصطلاح کاربردی روزمره/ «تو باغ نیستی» به انگلیسی
That’s not true صحیح نیست. That’s not right درست نیست. You’ve got that wrong غلط فهمیدی. You’ve got it all wrong کلا غلط برداشت کردی. You missed the boat فرصت رو از دست دادی. Wrong on both counts هر جور حساب کنی اشتباهه. You’re wrong اشتباه می کنی. You’re dead wrong کاملا اشتباه می کنی. […]
اصطلاح عبارتی «Wig out» به چه معناست؟
فعل عبارتی (phrasal verb) Wig out به معنای “برافروخته شدن و کنترل خود را از دست دادن” است. Wig out= become excited and lose control مثال: He wigged out when he heard that he had failed وقتی شنید که شکست خورده است، برافروخته شد.
۳ اصطلاح کاربردی انگلیسی/ سَرسَری کاری کردن
He left for good برای همیشه رفت! Wrap up=Cover in paper=Dress warmly دور چیزی کاغذ پیچیدن، لباس گرم پوشیدن They wrapped up the presents then put a ribbon around them آنها هدیه ها را کادوپیچ کردند و دورشان روبان پیچیدند. half-assed سرسری کاری کردن/ نیمه نصفه I don’t do anything half-assed هیچ […]
چند اصطلاح پرکاربرد/ «جوگیر نشو» به انگلیسی
Don’t get carried away جوگیر نشو you got it حله point taken گرفتم چیشد Shit happens اتفاقه دیگه می افته
ساختاری برای گفتن «چطور شد فلان کار و انجام دادی/ندادی)
از ساختار How come زمانی استفاده می کنیم که بخواهمی بگوییم چظور شد فلان کار رو انجام دادی/ندادی، فقط دقت کنیم که این مورد پرسشی نیست. How come + subject + verb how come you didn’t call me چطور شد به من زنگ نزدی How come you didn’t attend the meeting چطور شد […]
اصطلاح «دست کج بودن» به انگلیسی
she has sticky fingers او دستش کجه/ دزده اصطلاح “انگشتان چسبناک” داشتن به معنای این است که فرد تمایل به بلند کردن و دزدیدن چیزها دارد و اصطلاحا چیزها به دستش می چسبند! The criminal in question is said to have sticky fingers گفته می شود جنایتکار مورد نظر دستشون کج است.
The match was drawn/ یکی از کاربردهای Draw
The match was drawn They drew at 2_2 بازی مساوی شد آنها در ۲_۲ مساوی کردند a drawn game: The match ended in a draw یک بازی مساوی: بازی با تساوی به پایان رسید a drawn game The match ended in a draw این دیدار با تساوی به پایان رسید a car draw قرعی کشی […]
اصطلاح «off the charts» به چه معناست؟
off the charts خیلی زیاد/خیلی بالا/فوق العاده/بیش از انتظار The Doctor immediately made a call to my primary physician to find out what medications I could take, because my blood pressure was off the charts دکتر فوراً با پزشک اصلی من تماس گرفت تا بفهمد چه داروهایی را می توانم مصرف کنم، زیرا فشار […]
Saturday, 22 February , 2025