Gifted Brilliant Sharp Clever Intelligent Ingenious Knowledgeable Shifty Supersubtle Understanding

  At your earliest convenience در اولین فرصت Time and again چندین بار…بارها Every other day یک روز در میان Time presses وقت تنگ است Spare time وقت آزاد…اوقات فراغت Time is up وقت تمام است In the nick of time سر بزنگاه  

‌ ‌ فعل عبارتی (phrasal verb)  Come round به معنای “تغییر عقیده دادن” است.   مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Change your opinion     مثال: At first she didn’t like the idea, but she came round to our way of thinking in the end در ابتدا او از این ایده خوشش نیامد، اما […]

  Stay still ثابت بمون، حرکت نکن  Load the car بارِ ماشین کردن (وسایل را بار ماشین کن) Will do you good برات خوبه Fresh air will do you good هوای تازه برات خوبه

Oddly enough=by the way Oddly enough I was telling them the last night story  اتفاقا داشتم داستان دیشب رو براشون می گفتم As it happens As it happens She was gonna tell me the truth اتفاقا او داشت حقیقتو رو به من می گفت

Banish negative thoughts دور کردن افکار منفی Banish fear از بین بردن ترس Banish doubts رفع ابهام، شک را از بین بردن Banish bad habits ترک عادات بد Banish a person from the group اخراج فرد از گروه Banish worries از بین بردن نگرانی ها Banish evil spirits دور کردن ارواح خبیث Banish stress از […]

    فعل عبارتی (phrasal verb)  bear on به معنای “نفوذ کردن، تاثیر گذاشتن” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Influence, affect     The judge’s character may well bear on the final decision شخصیت قاضی ممکن است روی رای نهایی تاثیر بگذارد  

  foodie اهل غذا ، شکمو، کسی که به امور تهیه و پخت و صرف خوراک خوب به ویژه در رستوران ها علاقه ی خاص دارد

Get off my back دست از سرم بردار… I’m easy برام فرقی نداره  I’m out of time وقت ندارم I’m game من پایه ام

Let me gather my breath بزار نفسم جا بیاد Fish out of water موذب بودن، احساس راحتی نداشتن ?Are you teasing me مسخرم می کنی؟